گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۹ ثانیه واژه معنی علی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد هیتی . رجوع به علی هیتی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اخشید، مکنی به ابوالحسن . سومین تن از سلاطین آل اخشید در مصر و شام بود که از 349 تا 355 هَ . ق . سلطنت کرد. رجوع به... علی علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن أخضر، علی بن عبدالرحمان بن مهدی بن عمران اشبیلی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن اخضر. رجوع به علی اشبیلی (ابن ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ادریس بن علی قصاره ٔ حمیری . رجوع به علی قصارة شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ادریس مأمون بن یعقوب منصور، مکنی به ابوالحسن سعید و ملقب به المعتضد باﷲ. از خلفای موحدین (بنی عبدالمؤمن ) در مراک... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أدمی ، علی بن محمدبن محمد، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن أدمی و ملقب به صدرالدین . رجوع به علی بن محمدبن م... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسباطبن سالم کوفی شیعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی کوفی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن استجی ، علی بن عبداﷲبن علی بن محمدبن یوسف بن سلیمان بن عمر ازدی ، مشهور به ابن استجی . رجوع به علی ازدی (ابن عبد... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسحاق ، معروف به ابن سلار و ملقب به الملک العادل سیف الدین . وزیر ظافر عبیدی صاحب مصر. رجوع به ابن سلار شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن ابراهیم حنظلی سمرقندی . رجوع به علی سمرقندی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۱ ۲۲ ۲۳ ۲۴ ۲۵ صفحه ۲۶ از ۵۷۹ ۲۷ ۲۸ ۲۹ ۳۰ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود