گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۸۶ ثانیه واژه معنی علی قیسی علی قیسی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) کومی . وی پدرعبدالمؤمن بن علی قیسی کومی اولین سلطان سلسله ٔ موحدی در افریقیه بود. اصل او از قبیله ٔ کومی... علی کاتب علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن محمدبن اسحاق کاتب . از عالمان بود واو را کتابی است در نسب بنی عقیل که در سال 884 هَ .ق . ... علی کاتب علی کاتب . [ ع َ ی ِ ت ِ ] (اِخ ) ابن ابی فتح کاتب . مشهور به مطوق . رجوع به علی مطوق شود. علی قفاص علی قفاص . [ ع َ ی ِ ق ُ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی بن ابراهیم جذامی . مشهور به ابن قفاص . وی در 555 هَ . ق . متولد شد و در 632 هَ . ق . درگذ... علی قفطی علی قفطی . [ ع َ ی ِ ق ِ ] (اِخ ) ابن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحدبن موسی بن احمدبن محمدبن اسحاق شیبانی قفطی مشهور به قاضی اکرم و مکنی ... علی قلعی علی قلعی . [ ع َ ی ِ ق َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمحسن بن محمدبن سالم قلعی مکی حنفی . ادیب و شاعر بود. وی در مکه متولد شد سپس سفری به شا... علی قنبری علی قنبری . [ ع َ قَم ْ ب َ ] (اِخ ) تیره ای است از ایل «باصری » که آن از ایلات خمسه ٔ فارس است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 87). علی قورچی علی قورچی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین ، بخش سربند، شهرستان اراک ، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری سربند. ناحیه ای است دامنه... علی قوصی علی قوصی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالحق حجاجی مالکی قوصی . وی فقیه واصولی و مورخ و فلکی مصری بود. در سال 1202 هَ . ق .در قوص متولد شد و... علی فیضی علی فیضی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) تربتی . وی شاعر و از اهالی تربت حیدریه ٔ خراسان بود. و برخی از تذکره نویسان گویند که به هند سفر کرده اکبرشاه... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۲۷۰ ۲۷۱ ۲۷۲ ۲۷۳ ۲۷۴ صفحه ۲۷۵ از ۵۷۸ ۲۷۶ ۲۷۷ ۲۷۸ ۲۷۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود