علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی .[ ع ِل ْ لی ی ] (ع اِ) مکان بلند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آسمان هفتم . (یادداشت مرحوم دهخدا). || دیوان خیر که در آن أعمال صلحا نوشته میشود. (یادداشت مرحوم دهخدا). منزلی در آسمان هفتم که در آن ارواح مؤمنان میباشد. (ناظم الاطباء). ج ، عِلّیّین ، عِلّیّون . || اشراف و أجلّه ٔمردم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عُلّیة. عِلّیة. عُلّی . (اقرب الموارد). || (ص نسبی )منسوب به علة که بطنی است از قضاعة. (از سمعانی ).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد بکری . رجوع به علی بکری (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد بناکتی (سیدنظام الدین ...). عارف نیمه ٔ دوم قرن هفتم هجری . رجوع به علی بناکتی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد بیاعی . رجوع به علی بیاعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد ترمذی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به منجیک . شاعر مشهور. رجوع به منجیک ترمذی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد تمیمی مغربی اشعری قسنطینی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی تمیمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد تهرانی . رجوع به علی کنی (تهرانی ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد تیتلاوی . رجوع به علی تیتلاوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد جرجانی ادریسی . او راست : تاریخ جرجان . و نیز رجوع به ادریسی (علی بن محمدبن ...) و جرجانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد جزار، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به نورالدین . رجوع به علی جزار شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدجعفر استرآبادی تهرانی . رجوع به علی استرآبادی شود.