اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ لی ی ] (ع ص ) بلند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). بلندبرآمده و درشت . || بزرگ و بلندقدر و شریف . (منتهی الارب ). شریف . (لسان العرب ). شریف و بزرگ . (از اقرب الموارد). || آنکه بالاتر از او چیزی نیست . (از لسان العرب ) (از متن اللغة). بزرگوار و برتر از همه ٔ خلق . (مهذب الاسماء). || توانا و کلان . (منتهی الارب ). سخت و صلب . (از لسان العرب ). سخت و قوی . (از اقرب الموارد). سخت و قوی و صلب . (از متن اللغة). || کسی که در مقابل زنان نرم باشد. (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (ذیل اقرب الموارد). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).از اسماء حسنی است . (از اقرب الموارد) :
این علی را از نژاد بوعلی اندر جهان
نیست همتای تو فرزندی فواﷲ العلی .

سوزنی .


ج ، عِلْیة (منتهی الارب ) (لسان العرب ) (اقرب الموارد)، عَلیّون ، عَلیّین . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبدالملک بن سعید عنسی اندلسی غرناطی مغربی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن سعید. او را علاوه بر کتابهائ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن عبداﷲ لخمی بسطی ، مشهور به قرباقی . رجوع به علی لخمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن علی بن موسی بن محمدبن خلف انصاری سالمی اندلسی جیانی ، مشهور به ابن ارفع راس و مکنّی به ابوالحسن . رجوع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن محمد شفیعبن محمدبن جعفربن میرزا محمدرفیعبن محمد شفیع مستوفی الممالک ، خراسانی تبریزی ، ملقب به ثقةالاسلام . ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی بن یزداد (یا یزید) قمی نیشابوری حنفی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی الرضا علیهماالسلام . هشتمین امام از ائمه ٔ شیعه ٔ اثنا عشریة. رجوع به ابوالحسن . (علی الرضابن موسی ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موسی لشکری ، مکنّی به ابوالحسن . ممدوح قطران شاعر. رجوع به علی لشکری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن موفق عابد، مکنّی به ابوالحسن . وی از محدثان و زهاد بود و در سال 265 هَ . ق . درگذشت . در صفةالصفوة حکایات بسیاری دربا...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن مؤمل بن علی بن غسان مصری ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن غسان . رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مؤمن بن محمدبن علی حضرمی اشبیلی ، مشهور به ابن عصفور و مکنّی به ابوالحسن . فقیه و نحوی و لغوی بود که در سال 66...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.