اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ لی ی ] (ع ص ) بلند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). بلندبرآمده و درشت . || بزرگ و بلندقدر و شریف . (منتهی الارب ). شریف . (لسان العرب ). شریف و بزرگ . (از اقرب الموارد). || آنکه بالاتر از او چیزی نیست . (از لسان العرب ) (از متن اللغة). بزرگوار و برتر از همه ٔ خلق . (مهذب الاسماء). || توانا و کلان . (منتهی الارب ). سخت و صلب . (از لسان العرب ). سخت و قوی . (از اقرب الموارد). سخت و قوی و صلب . (از متن اللغة). || کسی که در مقابل زنان نرم باشد. (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (ذیل اقرب الموارد). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).از اسماء حسنی است . (از اقرب الموارد) :
این علی را از نژاد بوعلی اندر جهان
نیست همتای تو فرزندی فواﷲ العلی .

سوزنی .


ج ، عِلْیة (منتهی الارب ) (لسان العرب ) (اقرب الموارد)، عَلیّون ، عَلیّین . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۷.۰۹ ثانیه
علی خلج . [ ع َ خ َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عباسی ، بخش بستان آباد شهرستان تبریز. واقع در 20 هزارگزی جنوب خاوری بستان آباد، و 2 هزارگزی...
علی دده . [ ع َ دَ دَ ] (اِخ ) ابن مصطفی موستاری سکتواری ، ملقّب به علاءالدین و مشهور به علی دده و شیخ التربة.وی صوفی بود و در شهر موستار مت...
علی رغم . [ ع َ لا رَ م ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) بر خلاف میل و خواهش . (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). به ناخواست . به ناخواه . بررغم . نه بر می...
علی سرا. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش کوچصفهان ، شهرستان رشت . واقع در 8هزارگزی شمال کوچصفهان و 5هزارگزی راه شوسه ٔ کوچص...
علی سرا. [ ع َ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان فومن . واقع در 3هزارگزی خاور فومن ، و یکهزارگزی جنوب راه فومن به ش...
علی لر. [ ع َ ل ُ ] (اِخ ) (امیر...) ابن بدربن شجاع الدین خورشیدبن ابی بکر. وی از امیرزادگان لر کوچک (لرستان ) بود که مخلوطی از کردان آسیای ...
علی کمر. [ ع َ ک َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش نمین ، شهرستان اردبیل و دارای 200 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات و ح...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
لیق علی . [ ع َ ] (اِخ ) از یاران امیر تیمور در جنگ باشاه منصور. رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 434 شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.