اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ لی ی ] (ع ص ) بلند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). بلندبرآمده و درشت . || بزرگ و بلندقدر و شریف . (منتهی الارب ). شریف . (لسان العرب ). شریف و بزرگ . (از اقرب الموارد). || آنکه بالاتر از او چیزی نیست . (از لسان العرب ) (از متن اللغة). بزرگوار و برتر از همه ٔ خلق . (مهذب الاسماء). || توانا و کلان . (منتهی الارب ). سخت و صلب . (از لسان العرب ). سخت و قوی . (از اقرب الموارد). سخت و قوی و صلب . (از متن اللغة). || کسی که در مقابل زنان نرم باشد. (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (ذیل اقرب الموارد). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . (مهذب الاسماء).از اسماء حسنی است . (از اقرب الموارد) :
این علی را از نژاد بوعلی اندر جهان
نیست همتای تو فرزندی فواﷲ العلی .

سوزنی .


ج ، عِلْیة (منتهی الارب ) (لسان العرب ) (اقرب الموارد)، عَلیّون ، عَلیّین . (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد شبامی عاملی زیدی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی عاملی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد صرصری نجری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی صرصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد طائی سموقی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به بهاءالدین . رجوع به علی سموقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد طوسی ، مکنی به ابومنصور و متخلص به اسدی . شاعر مشهور. رجوع به اسدی طوسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی . رجوع به علی عادلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد عمرانی موصلی . رجوع به علی عمرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد فقیه عاملی . رجوع به علی فقیه شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدقرافی انصاری مصری شافعی . رجوع به علی قرافی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کاتب ، ملقب به منتجب الدین بدیع اتابک جوینی . منشی معروف سلطان سنجر سلجوقی . رجوع به علی جوینی (ابن احمد......
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کریدی حنفی ، ملقب به شکری . رجوع به علی کریدی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.