علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی ، مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین . طبیب و دانشمند مشهور قرن هفتم هجری . رجوع به ابن نفیس و کتب ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 58 و کشف الظنون ص 463 و 1024 و سایر صفحات و ایضاح المکنون بغدادی ص 188 و النجوم الزاهره ٔ ابن تغری ج 7 ص 377 و طبقات الشافعیة سبکی ج 5 ص 129 و البدایه ٔ ابن کثیر ج 13 ص 313 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5 ص 401 و مختصر دول الاسلام ج 2 ص 145 و الدارس نعیمی ج 2 ص 131 و حسن المحاضره ٔسیوطی ج 1 ص 313 مفتاح السعاده ٔ طاش کبری ج 1 ص 269 و مرآة الجنان یافعی ج 4 ص 207 و فهرست الخدیویة ج 6 ص 20 وفهرس الطب ، المکتبة البلدیة ص 22 و فهرس مخطوطات الموصل ص 217 و روضات الجنات خوانساری ص 496 و فهرست کتابخانه ٔ دانشگاه تهران ج 3 ص 811 و هدیة العارفین ج 1 ص 714 و تلخیص مجمع الاَّداب ابن فوطی ص 117 و تاریخ الاسلام ذهبی جزء آخر ص 72 و طبقات الشافعیه ٔ اسنوی ص 176 و فهرس مخطوطات الطب بالظاهریة و الوافی صفدی ج 12 ص 21.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فتح کاتب ، مشهور به مطوق . رجوع به علی مطوق شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فرج بن حسن بصری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به صدرالدین . رجوع به علی بصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی فرج زمزمی (علی خلیفه ...). رجوع به علی خلیفة شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فضل بن عمید، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ذوالکفایتین ، فرزند ابن عمید. رجوع به علی ذوالکفایتین شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فضل ، حسن بن ابی المجد حلبی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علاءالدین حلبی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن ابی قاسم خوانساری . رجوع به علی خوانساری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قاسم عبداﷲبن اماجور منجم ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی القاسم ...) و به ابن اماجور شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قرة، علی بن احمد ابیوردی شیعی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی قرة. رجوع به علی ابیوردی (ابن احمد...) شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قصیبة. علی بن محمدبن علی غزالی ، مشهور به ابن ابی قصیبة. رجوع به علی غزالی (ابن محمدبن علی ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی کثیر، مملوک . او را پنجاه ورقه شعر است . (از الفهرست ابن الندیم ).