اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدمناف ۞ بن عبدالمطلب بن هاشم بن نضربن کنان بن خزیمةبن مدرک بن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان هاشمی قرشی علیه السلام ، مکنی به ابوالحسن ، ابوتراب (بوتراب ) و ابوالهیجاء (بوالهیجاء)، و ملقب به مرتضی ، أسداﷲ،حیدر، حیدر کرار، شاه مردان ، شاه ولایت ، امیرالمؤمنین ۞ و مولای متقیان . وی پسرعم و داماد پیغمبر اکرم و از عشره ٔ مبشره و خلیفه ٔ چهارم مسلمانان و امام اول نزد مسلمانان شیعی مذهب است . او نخستین کس از بین مردان بود که اسلام آورد. و مادرش فاطمة بنت اسدبن هاشم بن عبدمناف است . سی سال پس از عام الفیل در کعبه متولد شد و بهنگام تولدش پیغمبراکرم سی ساله بود، و روز تولد او در روایت شیعیان سیزدهم رجب است . ابتدا مادرش وی را «حیدرة» که بمعنای شیر است نام نهاد اما پیغمبر اسلام او را «علی » نامیدو ابوتراب کنیه داد. وی مردی شجاع و خطیب و بلیغ و عالم بود و از کودکی در خانه ٔ پیغمبر (ص ) میزیست و در غالب غزوات حضرت رسول شرکت داشت و رایت مسلمانان را حمل می کرد. از جمله ٔ این غزوات غزوه ٔ حنین است که عباس وی را ملقب به ذوالبرقة کرد. آنگاه که پیغمبر اکرم (ص ) مسلمانان مهاجر و انصار را به برادری و دوستی فرمان داد، خود آن حضرت ، علی بن ابی طالب (ع ) را به برادری برگزید و آنگاه دختر خویش فاطمه (ع ) را به تزویج او درآورد. به عقیده ٔ شیعیان ، پیغمبر اسلام در سال حجةالوداع در روز هیجدهم ذی حجه در محلی بنام «غدیرخم » علی بن ابی طالب را به جانشینی خود برگزید و فرمود «مَن کنت مولاه ، فهذا علی مولاه ». اما پس از رحلت پیغمبر، مسلمانان در مسأله ٔ جانشینی اختلاف کردند و ابوبکر را به خلافت برگزیدند و پس از او عمر سپس عثمان به خلافت رسید تا اینکه پس از قتل عثمان مسلمانان در بیست وپنجم ذی حجه ٔ سال 35 هَ . ق . با علی علیه السلام بیعت کردند. و بسبب مخالفت و عناد برخی از کسان با علی (ع ) در دوران خلافت وی جنگهایی بدین شرح روی داد:
جنگ جمل : نخستین کسی که با امیرالمؤمنین علی (ع ) بیعت کرد طلحه و پس از او زبیر بود اما بعلت اینکه آنها متوقع حکومت بصره و حکومت کوفه بودند و امام این توقعآنها را برنیاورد شروع به مخالفت با وی کردند. و ازسوی دیگر ام المؤمنین عائشه دختر ابوبکر و زوجه ٔ پیغمبر اکرم که از دیرباز اختلافاتی با امیرالمؤمنین داشت به صف مخالفان پیوست و همگی این مخالفان که پیشوای آنها مروان بن حکم بود به بهانه ٔ خونخواهی عثمان به جنگ با علی بن ابی طالب برخاستند و در سال 36 هَ . ق . بصره را به پیشوایی عائشه فتح کردند و در جنگی که بین آنها و سپاه امیرالمؤمنین رخ داد طلحه و زبیر مقتول و عائشه اسیر گردید و درنتیجه علی بن ابی طالب برتمام بلاد اسلام (بجز شام که در دست معاویه بود) مستولی گشت . و این جنگ «جَمل » مشهور گشت .
جنگ صِفّین : پس از واقعه ٔ جمل علی بن ابی طالب ، معاویه را از حکومت شام عزل کرد اما معاویه زیر بار این عزل نرفت و درنتیجه در سال 37 هَ . ق . بین سپاه امیرالمؤمنین و سپاه معاویه جنگی در ناحیه ٔ «صفّین » که بین عراق و شام در ساحل فرات بود، درگرفت (رجوع به صفین شود) و یکصدوده روز به طول انجامید و به قبول حکمیت ابوموسی اشعری (از جانب علی بن ابی طالب «ع ») و عَمروبن عاص (از جانب معاویه ) منجر گشت ، در این حکمیت عمروبن عاص نیرنگی بکار برد و امیرالمؤمنین را از خلافت عزل کرد و معاویه را به جایش بنشاند. درنتیجه ٔ این خدعه میان مسلمانان اختلاف رخ داد و به سه دسته تقسیم شدند: یک دسته که اهل شام بودند بر بیعت خود با معاویه باقی ماندند و دسته ٔ دیگر که اهل کوفه بودند بر بیعت خود با علی بن ابی طالب (ع ) استوار ماندند. اما دسته ای دیگر بودند که عقیده بر عزل هر دو (امیرالمؤمنین علی ، و معاویة) داشتند و آنان را «خَوارج » خواندند و آنها در محلی بنام «نهروان » گرد آمدند.
واقعه ٔ نهروان : در سال 38 هَ . ق . علی بن ابی طالب خوارج را به بازگشت به بیعت و دست کشیدن از عقیده ٔ خویش مکلف ساخت و چون نپذیرفتند به سرکوبی آنان پرداخت و با وجودی که تعداد بسیاری از آنان راکشت از عقیده ٔ خود دست برنداشتند و در بلاد مختلف پراکنده گشتند و سالهای متمادی با خلفا مخالفت میکردند. پس از فراغت از کار خوارج ، امیرالمؤمنین علی (ع ) در دارالخلافه ٔ خویش یعنی کوفه اقامت گزید و برخی از شیعیان وی را بدرجه ٔ الوهیت بالا بردند و علی (ع ) آنان را نصیحت کرد و بترک این عقیده ٔ باطل دستور فرمود.
شهادت : درین مدت سه تن از خوارج بنام برک (یا مبارک )بن عبداﷲ و عمروبن بکر و عبدالرحمان بن ملجم مرادی با یکدیگر هم قسم شدند تا بزعم خویش برای رهایی ملل اسلام از اختلافات داخلی ، در یک شب امیرالمؤنین علی (ع ) و معاویه حاکم شام و عمروبن عاص حاکم مصر را به قتل رسانند. و ازین سه تن تنها عبدالرحمان بن ملجم مرادی که مأمور کشتن علی (ع ) بود بهدف خود رسید و در شب نوزدهم رمضان سال 40 هَ . ق . ضربتی با شمشیر بر سر امیرالمؤمنین زد که درنتیجه ٔ این ضربت دو روز بعد یعنی بیست ویکم رمضان حضرت در سن شصت وسه سالگی به شهادت رسید و در کوفه در محلی بنام القری (یا الغری ) که امروز به «نجف » مشهور است دفن گردید.
فرزندان : امیرالمؤمنین علی (ع ) نخستین بار با فاطمه (ع ) دختر پیغمبر اکرم (ص ) ازدواج کرد و تا وقتی که او در قید حیات بود همسر دیگری اختیار نکرد. او را مجموعاً بیست وهشت فرزند بود که یازده تن ذکور و هفده تن اناث بودند. و برخی نوشته اند که او را پانزده پسر و هجده دختر بود. اما دربعضی مآخذ از جمله «تجارب السلف » تعداد فرزندان او را چهل وهشت تن نوشته اند که شامل بیست پسر و بیست وهشت دختر میشود. از پسران وی پنج تن نسل و عقب داشتند که نسب تمام علویان روی زمین به این پنج تن میرسد، و آنان عبارتند از: حسن ، حسین ، محمدبن حنفیة، عمرأطرف و عباس . و سایر پسران وی از همسران مختلف میباشند ونام آنها در کتب مختلف مذکور است . اما از جمله دختران آن حضرت ، زینب و ام کلثوم از فاطمه ٔ زهراء (ع ) هستند که زینب را به عبداﷲبن جعفر طیّار و ام کلثوم را به عمربن خطاب به زنی داد و زیدبن عمر از اوست . و سایر دختران وی که از همسران مختلف هستند نام آنها در کتابهای گوناگون ذکر شده است .
سخنان : کلمات قصار و خطب آن حضرت که همگی پر از پند و حکمت و اندرزهای عالی میباشند بصورتهای گوناگون نقل شده است که از همه مهمتر مجموعه ای است که شریف رضی در قرن چهارم هجری گردآوری کرد و آن را «نَهج البلاغه » نامید. این کتاب مشتمل بر سه فصل است : اول در خطبه ها و فرمان ها، دوم در نامه ها و رسائل ، سوم در پند و حکمت و مواعظ. ولی در صحت انتساب برخی از قطعات آن شک و تردید است . و نیز اشعاری به وی نسبت میدهند که غالب دانشمندان صحت بیشتر آنها را رد میکنند.
صفات عالیه : علی بن ابی طالب علیه السلام فرزند اولین خانواده ٔ هاشمی است که پدر و مادر او دو فرزندان هاشمند و از کودکی در دامان بزرگترین معلم و مربی بشریت یعنی پیغمبر اکرم (ص ) رشدونموکرد و محبت متقابل این دو عموزاده و ایثار و فداکاری علی (ع ) تا آنجا رسید که شب هجرت پیغمبر (ص ) علی به آسانی درصدد جانبازی برآمد و با خفتن در بستر پیغمبر جان خود را وقایه ٔ جان رسول اﷲ قرار داد. حدت ذهن وقوت فهم و ادراک علی (ع ) تا آنجا بود که در سن شش هفت سالگی دعوت رسول خدا را بسیار بیش از آنچه در این سن میتوان تمییز داد دریافت و به رسول اﷲ (ص ) و دین جدید او ایمان آورد. شجاعت وی در بدایت عمر در حجاز چنان ولوله ای انداخت که وقتی عمروبن عبدود قهرمان نامی عرب را در نبرد تن به تن (در غزوه ٔ خندق ) به خاک انداخت ، خواهر عمرو در مقام رثاء بر مرگ برادر، شجاعت قاتل را تنها مایه ٔ تسلی خود خواند و گفت اگر جز به دست این پهلوان نوجوان کشته شده بودی مادام العمر بر مرگ تو میگریستم . قوت جسم و نیروی بازوی علی (ع ) از عجایب است و حال آنکه دوست و دشمن و مورخان مسلمان ومسیحی همه بر این امر اتفاق دارند که خوراک امیرالمؤمنین ساده ترین و فقیرانه ترین خوارکی بود که امکان دارد با آن زندگی کرد. وی با همه ٔ توانائی و نیرومندی و با آن بازوی جنگ آوری که دنیا نظیر آن را کم دیده است ، هیچگاه بر دشمن پیش دستی نکرد، مثلاً به فرزندش حسن (ع ) توصیه میکرد که هرگز کسی را به مبارزه مطلب ،ولی اگر دشمن تو را به جنگ خواند روی مگردان زیرا جنگ طلب متعدی است و متعدی مغلوب .
بعد از واقعه ٔحکمیت وقتی خوارج نهروان از سپاه او جدا شدند، علی (ع ) می دانست خوارج جنگ با او را تدارک می بینند، حتی چند تن از سرداران مصلحت دیدند قبل از اینکه آنها دست به کار شوند، امیرالمؤمنین فرمان حمله بدهد. امام فرمود: «در عین حال که اطمینان دارم بزودی دست به تیغخواهند برد، مادام که آنها شروع به جنگ نکرده اند هرگز شمشیر به روی آنها نخواهم کشید». و از این قبیل شواهدی که دلالت صریح بر شجاعت بی نظیر علی علیه السلام می کند بسیار است . او در عین حال در مروت و جوانمردی نیز کم نظیر بود چنانکه در مواردی سپاهیان وی درصدد انتقام از جنایات دشمن بودند و او فرمود: «هرگز آنها را که پشت به میدان نبرد کرده و گریخته اند و آنها را که زخم خورده اند به قتل نرسانید، پرده ٔ ناموس دشمنان را ندرید، اموال دشمن را به غنیمت مبرید». پاک دلی وصفای ضمیر و عفو و اغماض امیرالمؤمنین نسبت به دشمنان به حدی بود که به جرأت میتوان گفت - و تمام مورخان مسیحی و مسلمان از شیعی و سنی بر آن اتفاق دارند- که نظیر آن از هیچ سردار جنگی و هیچ قائد و پیشوائی در هیچ زمانی دیده نشده است . شواهد تاریخی بر این خلق وخوی آسمانی و خاصه ٔ ملکوتی فراوان دیده می شود، چنانکه مورد اتفاق تمام مورخان است که در جنگ جمل برمرگ طلحه و زبیر گریست . و به محمدبن ابی بکر پسرخوانده ٔ خود فرمان داد تا خواهرش عایشه را پس از شکست و پراکنده شدن نگهبانان شتر - که بمنزله ٔ پرچم بصریان بود - به خانه ٔ مطمئنی منتقل کند و سه روز بعد علی (ع ) به دیدن عایشه رفت و بجای ملامت و ناسزا او را اکرام کرد و دستور داد با منتهای حرمت او را روانه ٔ مدینه کنند تا در خانه ٔ خود بماند، و شخصاً موقع حرکت به گرمی با او وداع کرد.
شاید در سراسر تاریخ جهان جز از دهان علی بن ابی طالب (ع ) کسی نشنیده است که درباره ٔ قاتل با قساوت و ناپاک خود سفارش کند «به این مردی که در بند شماست از همان شیری که من مینوشم بنوشانید، اگر جان بدربردم خود می دانم ، و اگر از ضربت او به سرای دیگر رفتم و خواستید قصاص کنید او را با یک ضربت بکشید. مبادا او را مثله کنید که از رسول خدا (ص ) شنیدم که از مثله بپرهیزید ولو نسبت به سگ گزنده ». بهرحال خصوصیات اخلاقی و صفات کم نظیر او به حدی است که درین مختصر نمیتوان شرح داد. و همین خصال باعث شد که بسیاری از فِرَق غُلاة وی را به خدائی بپرستند و هرچند خود علی (ع ) این دسته از مردم گمراه را به سختی تنبیه می کرد دست از اعتقاد خویش برنمیداشتند (راجع به غُلاة و فِرَق مختلف و عقاید آنان رجوع به «غُلاة» و «غالیة» شود). محبوبیت علی علیه السلام نزدتمام مسلمانان بخصوص نزد ایرانیان بی نظیر است . و سبب آن علاوه بر صفاتی که خاص وی است ، روشی بود که مطابق قوانین اسلام و تأکیدات پیغمبر اکرم (ص ) درباره ٔ برابر شمردن عرب و عجم در اسلام پیش گرفته بود، چنانکه مثلاً عبیداﷲ فرزند خلیفه ٔ دوم به گمان اینکه هرمزان (حاکم خوزستان که در جنگ با مسلمانان اسیر و پناهنده و سپس مسلمان شده بود) در کشتن پدرش دست داشته بیدرنگ و بدون رسیدگی و حکم حاکم او را کشت ، و علی (ع ) هرچند که حکومتی در دست نداشت مجازات عبیداﷲ و قصاص خون هرمزان را به اصرار از خلیفه ٔ سوم طلب کرد. اما عثمان بنابه اشاره ٔ اشراف مدینه و به بهانه ٔ اینکه بر مسلمانان مشکل است خانواده ٔ خلیفه ٔ دوم که داغدار مرگ خلیفه اند داغ تازه ای ببینند، از اجرای مقررات اسلام درباره ٔ قصاص شانه خالی کرد. و درحقیقت نمی خواست که یک تن عرب را به خاطر قتل یک عجم نومسلمان به قتل رساند. اما علی علیه السلام از اولین روز حکومت خود در جستجوی عبیداﷲ بود تا او را مجازات کند و می فرمود «اگر بر این فاسق دست یابم او را به قصاص خون هرمزان خواهم کشت »، تا سرانجام در میدان صفین به دست یاران امیرالمؤمنین (ع ) کشته شد. علاوه بر اینها اشتراک علویان و ایرانیان در مخالفت با خلفای اموی که به سختی از تبعیض نژادی پیروی می کردند و نیز عادت ایرانیان به سلطنت موروثی و از این قبیل امور باعث شد که ایرانیان غالباً علاقه ای خاص نسبت به علی بن ابی طالب (ع ) وفرزندان و خاندان او پیدا کنند، چنانکه کتابهای بسیاری در فضایل و کرامات وی نوشته اند و برخی از ایرانیان شرح حال آن حضرت و وقایع زندگی او را به نظم آورده اند که از آن جمله است نظم «حمله ٔ حیدری » تألیف ملابمان علی ، و «خاورنامه » تألیف محمدبن حسام الدین (متوفی در 892 هَ . ق .). (از تجارب السلف نخجوانی صص 36 - 52 اعلام زرکلی ج 5 ص 107 از کامل التواریخ ابن اثیر و تاریخ طبری ج 6 ص 8 و صفة الصفوة ج 1 ص 118 و مقاتل الطالبیین ص 14 و حلیة الاولیاء ج 1 ص 61 و سایر مآخذ، و از معجم المؤلفین ج 7 ص 112 از تاریخ دمشق ابن عساکر ج 12 ص 56 و الوافی صفدی ج 12 ص 106 و کشف الظنون حاجی خلیفه ص 606 و 715 و 802 و سایر مآخذ و از حبیب السیر چ طهران ص 183 و شرح نهج البلاغه ٔ ابن ابی الحدید و مرد نامتناهی تألیف حسن صدر و سایر مآخذ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بدربن شجاع الدین خورشیدبن ابی بکر (امیر...). رجوع به علی لر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بذیمة. محدث است . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بُرَید ابودعامه ٔ قیسی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قیسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بری ، نام او علی بن محمدبن علی بن محمدبن حسین رباطی مغربی مالکی ، مشهور به ابن بری و مکنی به ابوالحسن است . رجو...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن بری سودانی . رجوع به علی سودانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بسام ، نام او علی بن محمدبن نصربن منصوربن بسام عبرتائی بغدادی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بسام است . رجوع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بسام شنترینی اندلسی ، مکنی به ابوالحسن (477 - 542 هَ . ق .). ادیب و شاعر و مورخ رجوع به ابن بسام و به کتب ذیل ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بطال ، علی بن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی مالکی ، مشهور به ابن لجام و ابن بطال ، و مکنی به ابوالحسن . رجو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بقال ، علی بن یوسف ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بقال . رجوع به علی بن یوسف شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بکار، مکنی به ابوالحسن . وی از مشایخ است و با ابراهیم بن ادهم صحبت داشته است . و از او برخی کرامات نقل کنند. (از...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
محمدحسن یوسفی ترک امیر
۱۳۸۸/۰۸/۰۲ Iran
0
0

بسمه تعالی
این حقیر از این همه دقت نظری که مبذول داشتید کمال ساسگذاری را دارم به حق جای هیچ صحبتی را خالی نگذاشتید و حق مطلب را در سطح نسبتاً بالایی ادا نمودید.
حق یارتان


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.