علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالعزیزبن عبدالحق بن خراسان ، مشهور به ابن خراسان . آخرین تن از امرای آل خراسان در تونس بود. وی در سال 553 هَ . ق . پس از درگذشت عمش عبداﷲبن عبدالعزیز به حکومت رسید ولی در سال 554 هَ . ق . بر اثر فشار عبدالمؤمن کومی ، ناچار شد که از تونس به مراکش رود، اما قبل از رسیدن به مراکش در سال 555 هَ .ق . درگذشت و بدین ترتیب حکومت آل خراسان نیز منقرض گشت . (از الاعلام زرکلی از الخلاصة النقیة ص 54 و البیان المغرب ج 1 ص 316 و دائرة المعارف الاسلامیة ج 8 ص 258).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۳۵ ثانیه
علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر.
علی . [ ع ِ لی ی ](ع اِمص ) بلندی . (از تاج العروس ) (اقرب الموارد).
علی .[ ع ِل ْ لی ی ] (ع اِ) مکان بلند. (یادداشت مرحوم دهخدا). || آسمان هفتم . (یادداشت مرحوم دهخدا). || دیوان خیر که در آن أعمال صلحا...
علی . [ ع ُل ْ لی ی ] (ع اِ) اشراف و اجله ٔ مردم . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). عِلّی . عِلّیة. عُلّیة.
علی . [ ع َ لی ی ] (ع ص ) بلند. (منتهی الارب ) (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). بلندبرآمده و درشت . || بزرگ و بلندقدر و شریف . (...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن آیبک بن عبداﷲ تقصادی ناصری دمشقی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی دمشقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن آیبک بن ترکمانی صالحی ، ملقب به نورالدین و منصور. دومین تن از ممالیک بحری در مصر و شام . رجوع به علی بحری (ابن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبان مهلبی . رجوع به علی مهلبی (ابن أبان ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم . از فضلای اواخر قرن 12 و اوایل قرن 13 هجری بود. وی در سال 1141 هَ . ق . متولد شد و در 1213 هَ . ق . درگذشت . ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم ، ملقب به بوش . محدث است . (از منتهی الارب ). و مؤلف تاج العروس لقب او را «بوشی » ذکر کرده است و می نویسد ...