علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۴.۶۵ ثانیه
علی رقی . [ ع َ ی ِ رَق ْ قی ] (اِخ ) ابن عبدالملک رقی ، مکنّی به ابوالحصین . وی قاضی حلب بود و ذکر او در یتیمةالدهرثعالبی آمده است . رجوع ...
علی رنگی . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیم بلوک ، بخش قاین ، شهرستان بیرجند. واقع در 51 هزارگزی شمال باختری قاین . ناحیه ای است کوهس...
علی درزی . [ ع َ دَ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان کوهپایه ، بخش نوبران شهرستان ساوه . واقع در 18 هزارگزی خاور نوبران و 6 هزارگزی راه عمومی . نا...
علی دولی . [ ع َ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کبودگنبد، بخش کلات شهرستان دره گز. واقع در 35 هزارگزی جنوب کبودگنبد. ناحیه ای است کوهستانی و ...
علی دیک . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) از فضلای قرن سیزدهم مصر بود. او راست : عمل الدواوین المتواتر فی بیان رسوم الدفاتر، که در سال 1289 هَ . ق . در ق...
علی خلج . [ ع َ ی ِ خ َ ل َ ] (اِخ ) (میرزا...). وی شاعر و از ملازمان فریدون جعفر بوده است . و قسمتی از اشعار او در مجالس النفائس آمده است . (ا...
علی خرد. [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن احمد خرد یمانی . فقیه و اصولی و ادیب بود و به سال 994هَ . ق . درگذشت . او را تحقیقی در رساله ٔ قشیریه است...
علی حلاج . [ ع َ ح َل ْ لا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری آوج و 44 هزارگزی ...
علی حنش . [ع َ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن حنش ذیبینی صنعانی .از تاریخ نویسان بود. وی در سال 1143 هَ . ق . در شهرذیبین از شهرهای یمن م...
علی حلی . [ ع َ ی ِ ح ِل ْ لی ] (اِخ ) ابن جاسم بن محمد اسدی حلی . شاعر. رجوع به علی اسدی شود.