اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن التمش ، ملقب به جلال الدین . وی حاکم قنوج بود و در ماه شعبان سال 645 هَ . ق .هنگامی که برادرش سلطان ناصرالدین محمودبن شمس الدین التمش به فتح ولایت میان دوآب مبادرت کرد همراه وی بود و پس از پایان جنگ و جدال ، ناصرالدین محمود ایالت کهتل را به برادر خود جلال الدین علی تفویض کرد، ولی جلال الدین علی بر اثر برخی توهمات از راه کوهستان بجانب لاهور فرار کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 624).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مخلوف طرابلسی مغربی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی طرابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن منجم ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن منجم . رجوع به علی بن هارون بن علی بن ... شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ناشربن مبارک وهرانی ، مکنّی به ابوبکر. رجوع به علی وهرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن وصیف بغدادی ، مشهور به ناشی اصغر. رجوع به ناشی الاصغر (علی بن عبداﷲ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یوسف بن محمد حوینی ، مشهور به شیخ حجاز و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جوینی (ابن یوسف بن عبداﷲ...) شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن یوسف بیری حلبی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی بیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ازمیری ، ملقّب به حجا و مشهور به بورغانجی زاده . رجوع به علی ازمیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ انطاکی رومی حنفی . رجوع به علی انطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ باراس دوعنی حضرمی . رجوع به علی دوعنی شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن عبداﷲ بارقی . رجوع به علی بارقی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.