علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن الیاس (امیر...). در سال 322 هَ . ق . که معزالدوله به اشاره ٔ برادر بزرگتر خود عمادالدوله به قصد تسخیر کرمان روان شد، این علی بن الیاس (در روضةالصفا نام او محمد ذکر شده است ) حاکم کرمان بود و در آنجا متحصن شد و روزها لباس رزم میپوشید و به جنگ معزالدوله میرفت اما شبها وسایل پذیرائی و خوراک برای معزالدوله می فرستاد. و چون معزالدوله علت این تناقض را از وی پرسید، جواب گفت که روزها مطابق وظیفه ٔ خود با تو که دشمن ولایت من هستی میجنگم ولی شبهاوظیفه ٔ دیگر خود را نسبت به تو که در ولایت ما مهمان هستی انجام میدهم . معزالدوله ازین جواب منفعل گشت وموقتاً از تسخیر کرمان صرف نظر کرد، تا اینکه پس از علی پسرش الیسع به حکومت رسید و معزالدوله توانست کرمان را تصرف کند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 425).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۵۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حداد، علی بن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهوربه ابن حداد و ملقب به قوام الدین و مکنی به ابوالفرج . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حَرازة. عباس دوری از وی روایت دارد. (از منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حرانی ، علی بن حسین بن علی بن علان بن عبدالرحمان ، مشهور به ابن حرانی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حرانی (ا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حربن یزید ریاحی . وی فرزند حربن یزید است که در واقعه ٔ کربلا پس از پدرش همراه با برادر خود مصعب و غلام پدرش غره ، ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حرب بن محمدبن علی طائی موصلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی موصلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حزم ، علی بن احمدبن سعیدبن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی ، مکنی به ابومح...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حزمون اندلسی . رجوع به علی اندلسی (ابن حزمون ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسام الدوله . از سلاطین آل باوند. رجوع به علاءالدوله ٔ باوندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی ، مشهور به متقی و ملقب به علاءالدین . رجوع به علی متقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسام الدین اکبرآبادی هندی ، مشهور به آرزو و ملقب به سراج الدین . رجوع به آرزو و به علی شاه بن حسام الدین ... شود.