اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن امیر ارغونشاه جونی قربانی (علی بیک ...). پدر او امیر ارغونشاه جونی قربانی حاکم نیشابور بود، و خود علی بیک بر حدود مرو و ماخان مستوفی بود و بعداً حاکم ابیورد و حدود آن شد. در سال 784 هَ . ق . به امیر تیمور گورکانی خبر رسید که این علی بیک جونی قربانی با امیر ولی متحد شده قصد سبزوار را دارند، لذا امیر تیمور با سپاهی به قصد او رفت و در حوالی قلعه ٔ کلات ، علی بیک شکست خورده تسلیم شد و مورد عفو امیر تیمور قرار گرفت . اما بار دیگر پس از بازگشت به قلعه ٔ خود آغاز مخالفت کرد و امیر تیمور عده ای را مأمور محاصره ٔ آن قلعه ساخت و خود بجانب مازندران رفت . و پس از مدتی علی بیک دوباره تسلیم شد و مورد عفو امیر تیمور قرار گرفت . ولی چون بار دیگر با برخی از امیران آغاز شورش کرد به دستور امیر تیمور او و ملک غیاث الدین پیرعلی و برادرش ملک محمد و جمعی دیگر به یاسا رسیدند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 431 - 434).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۹ ثانیه
علی سندی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن ابی الحسن سندی مدنی . ملقب به نورالدین . محدث بود و در سال 1138 هَ . ق . درگذشت . او راست : کفایةالحاجة ...
علی سیاح . [ ع َ ی ِ س َی ْ یا ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی هروی موصلی . مکنی به ابوالحسن . رحاله ٔ قرن 6 هَ . ق . رجوع به ابوالحسن سیاح و ع...
علی زینی . [ ع َ ی ِ زَ ] (اِخ ) ابن محمدحسین نجفی زینی . وی شاعر بود و در سال 1215 هَ. ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . و نیز تقریظی بر ت...
علی شادی . [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان ، بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب ...
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابی طلحه ٔ شامی . مکنی به ابوطلحة. از روات حدیث بود. رجوع به ابوطلحة (علی بن ...) شود.
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد شامی خزرجی . مکنی به ابوالحسن . از فضلای قرن 11 هَ . ق . بود و در سال 1033 درگذشت . او راست : مبادرةالا...
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری . مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی . مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم . رجوع به ابن جهم و علی (ابن...
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن عزالدین بن حسن بن محمدبن صلاح بن حسن بن جبریل حسنی یمنی شامی . متکلم بود.در ربیعالاول سال 1033...
علی شامی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالقادر حسنی شامی قاهری أزهری شافعی . مشهور به سید فرضی و ملقب به نورالدین . رجوع به علی فرضی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.