اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن امیر علی قوشچی (امیر شیخ ...). وی از امرای سلطان ابوسعید بود. و ابوسعید در سال 730 هَ. ق . وی را بهمراهی خواجه علاءالدین محمد، به خراستان فرستاد و حکومت خراسان را به دست امیر شیخ علی سپرد تا خرابی هائی را که بعد از قتل امیر چوپان در آن سرزمین بروز کرده بود ترمیم نماید. پس از مدتی امیر علی جعفر که برای مخالفت با محمدخان در اوجان ، به خراسان رفته بود با جمعی از امرا و از جمله این امیر شیخ علی ملاقات کرده و آنان را با خود همراه ساخت . و این عده در شعبان سال 737 هَ . ق . سلطانیه را تصرف کردند. ولی امیر شیخ علی بعداً به دست طغاتیمورخان به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 226). (از تاریخ مفصل ایران ، مغول تألیف عباس اقبال ص 343 و 344).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کریدی حنفی ، ملقب به شکری . رجوع به علی کریدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کوفی علوی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی کوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مجتبی انطاکی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی انطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد معتضدبن موفق بن متوکل عباسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به المکتفی باﷲ. هفدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به علی عب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . رجوع به علی مقری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مهلبی لغوی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد میمندی ، مکنی به ابوالحسن . وزیر سلطان محمودبن سبکتکین . رجوع به علی میمندی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.