علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن امیر علی قوشچی (امیر شیخ ...). وی از امرای سلطان ابوسعید بود. و ابوسعید در سال 730 هَ. ق . وی را بهمراهی خواجه علاءالدین محمد، به خراستان فرستاد و حکومت خراسان را به دست امیر شیخ علی سپرد تا خرابی هائی را که بعد از قتل امیر چوپان در آن سرزمین بروز کرده بود ترمیم نماید. پس از مدتی امیر علی جعفر که برای مخالفت با محمدخان در اوجان ، به خراسان رفته بود با جمعی از امرا و از جمله این امیر شیخ علی ملاقات کرده و آنان را با خود همراه ساخت . و این عده در شعبان سال 737 هَ . ق . سلطانیه را تصرف کردند. ولی امیر شیخ علی بعداً به دست طغاتیمورخان به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 226). (از تاریخ مفصل ایران ، مغول تألیف عباس اقبال ص 343 و 344).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن ابی سعید عبدالرحمان بن احمدبن یونس بن عبدالاعلی صدفی یمنی مصری ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن یونس (ابوالحسن ع...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدالمطلب حسینی همدانی نجفی . رجوع به علی همدانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدمناف ۞ بن عبدالمطلب بن هاشم بن نضربن کنان بن خزیمةبن مدرک بن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طلحه ٔ شامی ، مکنی به ابوطلحة. از روات حدیث بود. رجوع به ابوطلحة (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طیب ، علی بن عبداﷲبن احمد نیشابوری ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی الطیب .رجوع به علی نیشابوری (ابن عب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عاص . وی فرزند ابوالعاص و زینب بنت خدیجة (ع ) است که نزدیک به بلوغ درگذشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 430).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عاص بن ربیعبن عبدالعزی بن عبدشمس بن امیه ٔ قرشی عبشمی . رجوع به علی عبشمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی عبداﷲ هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن منجم . رجوع به علی بن هارون بن علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی عزبن عبداﷲ باجسرای حنبلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی باجسرای شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن أبی علی بن محمدبن سالم تغلبی آمدی حنبلی شافعی ، ملقب به سیف الدین . رجوع به علی آمدی شود.