اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن امیر مؤیدارلات . وی در هنگام لشکرکشی دوم امیر تیمور گورکانی به خراسان ، همراه او بود. و امیر تیمور درین جنگ قلعه ٔ قهقهه را که در برابر دروازه ٔ کلات بود تعمیر کرد و حاجی خواجه را کوتوال آن حصار ساخت و امیرزاده ٔ علی بن امیر مؤید ارلات را با شیخ علی بهادر در آن قلعه گذاشت تا راه ها را مضبوط کنند و نگذارند کسی به کلات آمد و رفت کند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 433).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی علی محمدبن مقلة، مکنی به ابوالحسین . وی در روزگار المتقی عباسی به وزارت رسید و هنگامی که متقی از خلافت خلع شد...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فتح کاتب ، مشهور به مطوق . رجوع به علی مطوق شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فرج بن حسن بصری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به صدرالدین . رجوع به علی بصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن أبی فرج زمزمی (علی خلیفه ...). رجوع به علی خلیفة شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فضل بن عمید، مکنی به ابوالفتح و ملقب به ذوالکفایتین ، فرزند ابن عمید. رجوع به علی ذوالکفایتین شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی فضل ، حسن بن ابی المجد حلبی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علاءالدین حلبی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن ابی قاسم خوانساری . رجوع به علی خوانساری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قاسم عبداﷲبن اماجور منجم ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ابی القاسم ...) و به ابن اماجور شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قرة، علی بن احمد ابیوردی شیعی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن ابی قرة. رجوع به علی ابیوردی (ابن احمد...) شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی قصیبة. علی بن محمدبن علی غزالی ، مشهور به ابن ابی قصیبة. رجوع به علی غزالی (ابن محمدبن علی ...) شود.
« قبلی ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ صفحه ۱۰ از ۵۷۸ ۱۱ ۱۲ ۱۳ ۱۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.