علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن امیر مؤیدارلات . وی در هنگام لشکرکشی دوم امیر تیمور گورکانی به خراسان ، همراه او بود. و امیر تیمور درین جنگ قلعه ٔ قهقهه را که در برابر دروازه ٔ کلات بود تعمیر کرد و حاجی خواجه را کوتوال آن حصار ساخت و امیرزاده ٔ علی بن امیر مؤید ارلات را با شیخ علی بهادر در آن قلعه گذاشت تا راه ها را مضبوط کنند و نگذارند کسی به کلات آمد و رفت کند. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 433).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۵.۷۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن رضابن محمدبن حمزه ٔ حسینی موسوی طوسی مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن دفترخوان . رجوع به علی طوسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن رضابزاز شیرازی ، موسس فرقه ٔ بابیه . رجوع به باب شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن زهران بن علی رشیدی مصری شافعی ، مشهور به خضری . رجوع به علی خضری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سالم تغلبی آمدی حنبلی شافعی ، ملقّب به سیف الدین . رجوع به علی آمدی (ابن ابی علی بن محمد....) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سالم طندتائی ازهری . رجوع به علی طندتائی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سختویه بن حمشاد، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بن حمشادبن سختویه شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعدبن محمدبن علی بن عثمان بن اسماعیل بن ابراهیم جبرینی حلبی طائی شافعی ، مشهور به ابن خطیب الناصریة و مکن...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلامه ٔ روحانی مقری رحبی ، مکنّی به ابوالحسن . محدث و مقری بود. رجوع به علی روحانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیمان بن علی بن سلیمان بن حسن انصاری غرناطی ، مشهور به ابن الجباب و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی انصا...
علی . [ ع َ ] (اِخ )ابن محمدبن سلیمان نوفلی . رجوع به علی نوفلی شود.