اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بلبل الوزیر. وی به بغداد بود و خواهرزاده ای داشت که دچار سکته شده بود و توسط صاعدبن بشر معالجه گردید که شرح آن واقعه در عیون الانباء آمده است . (از عیون الانباء ج 1 ص 222).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن یمانی ، مشهور به ابن علیف . وی شاعر بود و در سال 855 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از معجم ا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین بن احمدبن حسین بن محمویه یزدی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی یزدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین حسینی علوی آملی ، ملقب به ممتازالعلماء و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی آملی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسین قطیفی . رجوع به علی قطیفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حمدون اندلسی حمیری ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . نحوی ولغوی قرن هفتم هجری . رجوع به ابوالحسن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حِنّی . محدث است . (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خاتون عاملی . فقیه و ادیب قرن دهم هجری . رجوع به علی عاملی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن خلف بن محمد باذش انصاری غرناطی ، مشهور به ابن باذش و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن باذش و غرناطی و علی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زکریا، مشهور به ابن زکرون و مکنی به ابوالحسن . فقیه و عالم علم فرائض و محدث و صوفی از اهل طرابلس بود که...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن زین الدین بحری (علی تقی ...). رجوع به علی بحری شود.
« قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۵۷۹ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.