علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بلیق حاجب . وی در اوایل خلافت القاهر باﷲ عباسی منصب حجابت او را عهده دار بود، ولی پس از مدتی چون برخی از بزرگان که علی و پدرش بلیق بن مقلة نیز جزء آنان بودند، شروع به مخالفت با القاهر باﷲ کردند. القاهر نیز آنان را به قتل رساند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 296).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۹۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن حسین بن خلف بن محمد ارموی ، مشهور به ابن قاضی عسکر و ملقب به شرف الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن علان بن عبدالرحمان ، مشهور به ابن حرانی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به حرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن محمدبن عبدالمعین بن عون هاشمی . آخرین ملک هاشمی در حجاز. رجوع به علی هاشمی (ابن حسین بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بن محمد بغدادی حائری ، مشهور به درویش . رجوع به علی بغدادی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر، مشهور به جامع و مکنی به ابوالحسن . نحوی بود. او راست : 1- کشف المشکلات و ایضاح ا...
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی بیهقی حنفی ، ملقب به علأالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بیهقی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی ترکی (علی بای ...)، مکنی به ابوالحسن . امیر تونس . رجوع به علی بای اول شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عیسی ، مشهور به ابن کوچک وراق . رجوع به علی عیسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عیسی فراء، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فراء شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی عوض مزیدی اسدی حلی . رجوع به علی عوض شود.