علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بندار مؤدب . مافروخی در «محاسن اصفهان » نام او را جزء دانشمندان متقدم عصر خود (قرن پنجم هجری ) آورده است ، و ظاهراً وی همان علی بن بندار رازی حنفی است . رجوع به علی رازی (ابن بندار...) شود. (از محاسن اصفهان مافروخی ص 32) (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان آوی ص 124).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رضی الدین بن علی بن احمدبن محیی الدین جامعی عاملی . رجوع به علی جامعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رفاعه ٔ قرظی . رجوع به علی قرظی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رکانة. برخی او را از صحابه دانسته اند، ولی ابن مندة گوید که صحابی بودن اومورد تردید است . (از الاصابه ٔ ابن حجر ج 4،...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رکن الدوله حسن بن بویه دیلمی ، ملقب به فخرالدوله . رجوع به فخرالدوله ٔ دیلمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن روزبهان بن محمد خنجی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی خنجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن روزبه شیبانی ، ملقب به اختیارالدین . از امرا و ملوک جبال . رجوع به اختیارالدین (علی بن ...) شود.
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن رومی ، علی بن عباس بن جریج بغدادی ، مشهور به ابن رومی و مکنی به ابوالحسن . شاعر رومی الاصل . رجوع به ابن رومی به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رؤیم کوفی . رجوع به علی کوفی (ابن رؤیم ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رئاب . وی از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه بود. (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن زاهدة، علی بن مبارک ، مشهور به ابن زاهدة و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بن مبارک شود.