علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن بهاءالدین سام بن شمس الدین محمدبن فخرالدین مسعود، ملقب به ملک جلال الدین . وی از ملوک بامیان است که پس از فوت پدرش بهأالدین سام ، مدت هفت سال در بامیان حکومت کرد و در آن سال سلطان محمد خوارزمشاه که در ماوراءالنهر بود، به بامیان حمله کرد و ملک جلال الدین علی را کشت و قلمرواو را تسخیر کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 609).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالنبی بن محمد طسوجی . رجوع به علی طسوجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عبدالواحد مقدسی حنبلی ، مشهور به ابن بخاری و ملقب به فخرالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی بخاری شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عثمان بن محمدبن اسحاق سلمی مناوی قاهری شافعی . رجوع به علی مناوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن عرام بن احمد ربعی اسوانی . رجوع به علی ربعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن احمد ارموی حنبلی ، ملقب به زین الدین . رجوع به علی ارموی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن بندار یزدی حنفی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی یزدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن سلیمان فالی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی فالی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن عبدالمنعم ،مشهور به ابن هبل و خلاطی ، و ملقب به مهذب الدین ، و مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابن هبل ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن جعفربن عبداﷲبن حسین بن علی بن ابی طالب ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی عقیقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی بن محمدبن دواس القنا الواسطی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن واسطی . از معاریف علمای نجوم . رجوع به...