علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبدالرحمان مقری ، محمدبن جعفر تمیمی ، مشهور به ابن النجار. صاحب «تاریخ کوفه » از وی یاد کند و گوید که در حلقه ٔ درس او بیش از هزار تن حاضر می شدند که برای آنها قرآن تدریس می کرد و بسیاری از قاریان بزرگ شاگرد وی بودند. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 113).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۴ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن ادریس ثانی (یا علی ثانی ). هفتمین تن از ادارسه ٔ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن جعفربن عبداﷲبن کثیر کثیری . سلطان شبام در حضرموت . رجوع به علی کثیری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن خلیل بن علی اسفیذاری ، مکنّی به ابوعاصم و ملقّب به فخرالدین . رجوع به علی اسفیذاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن علی بن ابی طالب . از محدثان بود. (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن علی بن حسام الدین ابوصیری حنفی شاذلی ، مشهور به ابن بتنونی . رجوع به علی بتنونی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن علی کاتبی قزوینی ، ملقّب به نجم الدین و مکنّی به ابوالحسن . حکیم و منطقی قرن هفتم هجری . وی در ماه رجب ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن قزل بن جلدک ترکمانی ، مشهور به مشد و ملقّب به سیف الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مشد شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن حسن حربی بغدادی شافعی ، مشهور به ابن قزوینی و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن عمربن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهور به ابن حداد و ملقّب به قوام الدین و مکنّی به ابوالفرج . رجوع به علی انباری شو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن محمدبن مشرف بن احمد همدانی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن اضحی . رجوع به علی همدانی (ابن عمربن ...) شو...