علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن عبدالرحمان مقری ، محمدبن جعفر تمیمی ، مشهور به ابن النجار. صاحب «تاریخ کوفه » از وی یاد کند و گوید که در حلقه ٔ درس او بیش از هزار تن حاضر می شدند که برای آنها قرآن تدریس می کرد و بسیاری از قاریان بزرگ شاگرد وی بودند. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 113).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۸ ثانیه
علی روجی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن سلیمان بن ابراهیم روجی مصری (علی مبارک ...) رجوع به علی مبارک شود.
علی زاهی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی . مکنی به ابوالقاسم . شاعر بود و در ابتدای دهه ٔ سوم ماه صفر سال 308 یا318 هَ . ...
علی زباب . [ ع َ ی ِ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن ابراهیم . محدث بود و از عمربن علک مروزی روایت کرد. و ابوزرعة روح بن محمد از علی زباب روایت می کند...
علی زبحی . [ ع َ ی ِ زَ ب َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن علی بن زکریا زبحی جرجانی مکنی به ابوالحسن . نام او در سیرالنبلاء ذهبی بصورت «علی ب...
علی روشن . [ ع َ رَ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیمچه ، بخش گتوند شهرستان شوشتر. واقع در 15 هزارگزی جنوب باختری گتوندو در کنار راه اتومبی...
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن ابراهیم مغنیساوی رومی حنفی (علی رضا...)، مشهور به اولیازاده . رجوع به علیرضا (ابن ابراهیم ...) شود.
علی رومی .[ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد جمالی حنفی رومی زنبیلی ، ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی جمالی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن حسین بن سلیمان اسپارته ای رومی حنفی (علی رضا...)، مشهور به وصفی . رجوع به علیرضا (ابن حسین ...) شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن زکی بوسنوی رومی حنفی . رجوع به علی بوسنوی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن شعبان اقسرائی رومی حنفی . رجوع به علی اقسرائی شود.