علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن حسن بن علی بن صدقه ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به شرف الدوله . پدر او وزیر المسترشد بود و نخستین کس از بنی صدقه بود که به وزارت رسید و لقب جلال الدوله داشت . این علی بن حسن همیشه نایب پدر خود در وزارت بود و هیچگاه بالاستقلال وزیر نشد. او را خطی خوش بود و در اواخر عمر رباطی بر ساحل دجله بنام «رباطالدرجة» ساخت و با عده ای از فقرا در آنجا عزلت گزید. تولد او در محرم سال 499 هَ . ق . و وفاتش در هفتم صفر سال 554 بوده است . (از معجم الادباء چ مصر ج 13 ص 49).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۰ ثانیه
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن جَنَد. محدث است . (از منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جُندُب (متوفی در سال 268 هَ . ق .). او راست : کتاب النوادر. (از معجم المؤلفین از الفهرست طوسی ص 94 و منتهی المقال ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جولوغ سیستانی ، مکنی به ابوالحسن و متخلص به فرخی . شاعر مشهور. رجوع به فرخی سیستانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جهضم ، علی بن عبداﷲبن حسن بن جهضم همدانی مکی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهضم . رجوع به علی همدانی (ابن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم (188 تا 249 هَ . ق .). شاعر دربار المتوکل...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن جهیر، علی بن محمدبن محمدبن جهیر، مکنی به ابوالقاسم و ملقب به زعیم الدین (یا زعیم الروسا) و مشهور به ابن جهیر. وزی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن چلبی شبینی . ازعلمای اواخر قرن 13 هجری . رجوع به علی شبینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حاتم بن احمد یامی (علی الوحید...). آخرین تن از بنی حمدان یمن . رجوع به علی حمدانی (ابن حاتم ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حاتم قزوینی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی قزوینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حاجب النعمان ، علی بن عبدالعزیزبن ابراهیم ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن حاجب النعمان . رجوع به ابن حاجب الن...