علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمدبن یحیی ، مشهور به علان مصری . ابوبکر زبیدی نام وی را آورده و گوید که او از علمای نحو بود و در شوال سال 337 هَ .ق . درگذشت . (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 115).
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۶ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ترکیب آلی به هر نوع ماده و ترکیب شیمیایی(جامد-مایع-گاز) میگویند که در ملکولهای خود دارای کربن باشد. این تعریف عام نیست و شامل همه ترکیبات کربندار م...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قاسم عالی . [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش گاوبندی شهرستان لار.در 2هزارگزی جنوب خاور گاوبندی و کنار شوسه ٔ سابق بوشهر به لنگه...
عالی منزلت . [ م َ زِ ل َ ] (ص مرکب ) آنکه منزلت شریف دارد. بزرگوار : یعنی حضرت عالی منزلت ممالک مدار متعال منقبت معالی دثار. (حبیب السیر...
عالی مرتبت . [ م َ ت َ ب َ ] (ص مرکب ) آنکه مرتبت عالی دارد.
عالی حضرت . [ ح َ رَ ] (اِ مرکب ) آنکه مقام بالا دارد. (ناظم الاطباء). رجوع به عالیجناب شود.
دینار عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان خانمیرزا بخش لردگان شهرستان شهرکرد. با 62 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
عالی آوازه . [ زَ / زِ ] (ص مرکب ) خوش آواز. خوش خوان : که دیدت بر هیچ رنگین گلی ز من عالی آوازه تر بلبلی . نظامی . || نامور. مشهور. بلندنام :...
عالی جناب . [ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) لقبی است احتراماً که وزیران و بزرگان را بدان خطاب کنند.