علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن (یا حسین ) علوی بغدادی ،مکنی به ابوالقاسم و مشهور به ابن أعلم . ریاضی دان و منجم مشهور قرن چهارم هجری . رجوع به ابن اعلم و علوی (علی بن حسن ...) و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 64 و ایضاح المکنون ج 1 ص 621 و اعیان الشیعة ج 41 ص 35 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 80 و هدیة العارفین ج 1 ص 682.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۴۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حجةاﷲبن علی بن عبداﷲبن حسین بن محمدبن عبدالملک طباطبائی شولستانی نجفی ، ملقب به شرف الدین . رجوع به علی طباطبائ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حداد، علی بن عمربن محمدبن فارس انباری ، مشهوربه ابن حداد و ملقب به قوام الدین و مکنی به ابوالفرج . رجوع به علی ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حَرازة. عباس دوری از وی روایت دارد. (از منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حرانی ، علی بن حسین بن علی بن علان بن عبدالرحمان ، مشهور به ابن حرانی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی حرانی (ا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حربن یزید ریاحی . وی فرزند حربن یزید است که در واقعه ٔ کربلا پس از پدرش همراه با برادر خود مصعب و غلام پدرش غره ، ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حرب بن محمدبن علی طائی موصلی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی موصلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حزم ، علی بن احمدبن سعیدبن حزم بن غالب بن صالح بن خلف بن سفیان بن یزید فارسی اندلسی قرطبی یزیدی ، مکنی به ابومح...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حزمون اندلسی . رجوع به علی اندلسی (ابن حزمون ) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسام الدوله . از سلاطین آل باوند. رجوع به علاءالدوله ٔ باوندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسام الدین بن عبدالملک جونفوری هندی ، مشهور به متقی و ملقب به علاءالدین . رجوع به علی متقی شود.