علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن قهستانی ، مکنی به ابوبکر و ملقب به عمیدالملک . عارض سپاه محمود غزنوی و از بزرگان فضلا و ادبای خراسان و نیز رئیس دارالانشاء و ندیم محمدبن محمود غزنوی و ممدوح فرخی شاعر است و چهار قصیده در دیوان حاضر فرخی (ص 169، 195، 317، 323 چ دبیرسیاقی ) در مدح او آمده است . علی قهستانی بعدها به خدمت سلاجقه پیوست و در سال 431 هَ . ق . در آن دولت به مقامات جلیله رسید. سوزنی در حق فرخی و این ممدوح گوید:
فرخی هندی غلامی از قهستانی بخواست
که غلام ترک دادش خوش لقا و خوش کلام .
رجوع به ابوبکر (علی بن حسن ...) و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 116، و دیوان فرخی چ محمددبیرسیاقی شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی کثیر، مملوک . او را پنجاه ورقه شعر است . (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی کرم محمدبن محمدبن عبدالکریم بن عبدالواحد شیبانی جزری موصلی ، مشهور به ابن اثیر جزری و ملقب به عزالدین و مکنی...
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن ابی لطف . علی بن محمدبن علی بن ابی اللطف مقدسی شافعی ، مکنی به ابوالفضل و مشهور به ابن ابی اللطف . رجوع به علی م...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی مجدبن شرف بن احمد حمصی دمشقی . رجوع به علی حمصی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی محمدبن ابی سعدبن عبداﷲ واسطی ، مشهور به دیوانی و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دیوانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی محمدبن عبداﷲبن علی بن زکریا زبحی جرجانی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی زبحی (ابن محمدبن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی محمدحسن بن هبةاﷲبن عبداﷲبن حسین دمشقی شافعی ، مشهور به ابن عساکر و مکنی به ابوالقاسم و ملقب به ثقةالدین . رج...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی وفاء، علی بن سعدبن علی بن عبدالواحدبن عبدالقاهربن احمدبن مسهر موصلی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به مهذب الدین ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی هیجاء، ملقب به سیف الدوله . وی از آل حمدان بود که در زمان عباسیان بر موصل و شام حکومت می کردند. سیف الدوله عل...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اثردی ، علی بن هبةاﷲبن علی بن اثردی ، مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن اثردی . رجوع به علی بن هبة اﷲبن ... شود.