علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن علی نحوی ، مشهور به ابن منقی و مکنی به ابوالحسن . وی اهل موصل بود و در ادب تبحر داشت و در مسجد نبی (ص ) در موصل می نشست . در معجم الادباء قطعاتی ازاشعار او نقل شده است . او در ربیعالاول سال 562 هَ .ق . درگذشت . (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 206).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کریدی حنفی ، ملقب به شکری . رجوع به علی کریدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کوفی علوی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی کوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مجتبی انطاکی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی انطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد معتضدبن موفق بن متوکل عباسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به المکتفی باﷲ. هفدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به علی عب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . رجوع به علی مقری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مهلبی لغوی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد میمندی ، مکنی به ابوالحسن . وزیر سلطان محمودبن سبکتکین . رجوع به علی میمندی شود.