علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن رجاء، ملقب به شرف الدین . وی در سلک وزیران طغرل بن محمدبن ملکشاه به شمار می رفت و چون مردی نالایق بود طغرل عزم عزل او کرد. اما پیش از عزل کردن وی روزگار سلطنتش به سر آمد و شرف الدین علی به آذربایجان رفت و جزء ملازمان سلطان داوودبن محمود گردید. و هنگامی که خوارزمشاه به عراق لشکر کشید وی کشته شد. (از دستورالوزراء خوندمیر ص 209) (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 521).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۲۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمدبن محمدبن یوسف بلصفوری ازهری مالکی . رجوع به علی یوسف شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن احمد قلقشندی مصری شافعی . نسابه ٔ قرن هشتم هجری . رجوع به علی قلقشندی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن اسعدبن ابی بکربن محمدبن عمربن ابی الفتوح بن علی بن ابی الفتوح بن علی بن صبح اصبحی یمنی ، ملقب به ضیاءالدی...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن بکری ، مکنی به ابوالحسن . نام او رابصورت «علی بن عمربن احمدبن عبدالباقی بن بکری » نیز آورده اند. وی کتابدار...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی بن صالح ، مشهور به ابن حجة و شهید ثانی (911 - 957 هَ . ق .). فقیه و اصولی و محدث و متکلم بود و در مکه ا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن تقی الدین بخاری مکی شافعی ، مشهور به قبانی . رجوع به علی بخاری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حرب . محدث است . (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حرب سمیرمی ، مکنی به ابوطالب و ملقب به کمال الدین . رجوع به علی سمیرمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن بن ابراهیم تجیبی اندلسی مالکی ، مشهور به حرالی . رجوع به علی حرالی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمدبن حسن مذحجی ، مشهور به بحدة و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مذحجی شد.