علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن شاطر. علی بن ابراهیم بن محمد همام بن محمدبن ابراهیم بن حسن انصاری دمشقی ، مشهور به ابن شاطر و مطعم ، و ملقّب به علاءالدین و مکنّی به ابوالحسن . وی منجم بود و در جامع اموی دمشق عهده دار توقیت بود. تولدش در 704 هَ . ق . و وفاتش در 777 هَ . ق . بوده است . او راست : 1- الاشعةاللامعة فی العمل بالالةالجامعة. 2- الثمارالیانعة من قطوف الالة الجامعة. 3- کشف المغیب فی الحساب بالربع المجیب . 4- نزهةالسامعفی العمل بالربع الجامع. 5- النفع العام فی العمل بالربع التام لمواقیت الاسلام . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس مخطوطات الفلک بالظاهریة. و شذرات الذهب ج 6 ص 252. و کشف الظنون ص 105 و 366. و ایضاح المکنون ج 1 ص 157، و ج 2، ص 368. و تراث العرب العلمی ص 388. و هدیةالعارفین ج 1 ص 725). و نیز رجوع به ابن شاطر شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۹ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
علیمردانخان بختیاری (زاده ۱۲۷۱چنارود فریدن -درگذشته ۱۳۱۳ زندان قصر)، از سرداران بختیاری که با حکومت پهلوی اول از سال ۱۳۰۸ تا ۱۳۱۳ به مدت ۵ سال جنگید...
ابوبکربن حسن بن علی . [ اَ بو ب َ رِ ن ِ ح َ س َ ن ِ ن ِ ع َ] (اِخ ) ابن ابیطالب علیه السلام . او در کربلا در خدمت عم ّ خویش حسین بن علی سلام ا...
علی آباد کوشک بامداد. [ ع َ دِ کو ک ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قنقری بالا (علیا) از بخش بوانات و سرچهان شهرستان آباده واقع در 62 هزارگزی ...
ابراهیم بن علی میسی . [اِ م ِ ن ِ ع َ لی ی ِ ] (اِخ ) رجوع به ابن مفلح شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
شاه علیاکبر شهرستانی، نویسنده و زبانشناس پیشکسوت افغانستان در سن ۹۴ سالگی در لندن درگذشت. به گفته خانواده آقای شهرستانی او در سالهای اخیر دچار یک ب...
علی سیاه و کلاته سید. [ ع َ وَ ک َ ت َ س َی ْ ی ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین ولایت ، بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه . واقع در 16هزارگزی ...
قشلاق علی وردی اوشاغی . [ ق ِ ع َ وِ ] (اِخ ) قشلاقی جزء دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر واقع در 45 هزارگزی شمال خاوری کلیبر و 45 هزارگزی ...
البعرة تدل علی البعیر. [ اَ ب َ رَ ت ُ ت َ دُل ْ ل ُ ع َ لَل ْ ب َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ) پشک نشانه ٔ اشتر باشد، نظیر القدم یدل علی المسیر؛ از اثر ب...