علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن شمعة. علی بن محمدبن عثمان بن محمدبن رجب بن علاءالدین دمشقی شافعی ، مشهور به ابن شمعة. رجوع به علی دمشقی (ابن محمدبن عثمان بن ...) شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۲ ثانیه
عالی کردستانی . [ ی ِ ک ُ دِ ] (اِخ ) میرزا محمد حسین عالی کردستانی . یکی از شعرای عرفان مشرب بود و از اشعار اوست :دل رفت و کسی نیست مرا واقف...
ساز عالی مرصع. [ زِ ی ِ م ُ رَص ْ ص َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از آلات موسیقی از سازهای زهی (ذوات الاوتار). (عبدالقادر مراغی ، ازمجله ٔ مو...
مصطفی عالینسب یا میرمصطفی سیّدعالینسب (زادهٔ ۱۲۹۸ تبریز - درگذشته ۷ تیر ۱۳۸۴ تهران) اقتصاددان و صنعتگر ایرانی بود. او سکاندار سیاستهای اقتصادی جمه...
الی غیرالنهایة. [ اِ لا غ َ رِن ْ ن ِ ی َ ] (ع ق مرکب ) همیشه و دائماً. (ناظم الاطباء). تا بی نهایت .
الداعی الی الحق . [ اَدْ دا اِ لَل ْ ح َق ق ] (اِخ ) رجوع به داعی الی الحق و تاریخ گزیده چ انگلستان (فهرست ) و حبیب السیر چ خیام (فهرست ...
تحتیم الی حدشی . [ ت َ م ِ اِ ح ُ ] (اِخ ) رجوع به تحتیم حدشی شود.
عالی مرتبت گردیدن . [ م َ ت َ ب َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مقام عالی و رفیع بدست آوردن .
چاله ٔ عالی احمدان . [ ل َ ی ِ اَ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فرامرزان بخش بستک شهرستان لارک در 36 هزارگزی جنوب فرامرزان در شمال کوه د...
افوض امری الی ا. [ اُ ف َوْ وِ ض ُ اَ اِ لَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ) کار خود را به خدا بازمیگذارم . (یادداشت مؤلف ). کار خویش را به خدا وا...