علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن طلحةبن طاهر ذوالیمینین . وی پس از اینکه پدرش طلحة در سال 213 هَ . ق . در خراسان درگذشت ، قائم مقام وی شد و در نواحی نیشابور با جمعی از خوارج جنگید و شهید گشت . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 344).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۰۸ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن سلیمان هیثمی شافعی ، ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی هیثمی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن عبدالجلیل فرغانی مرغینانی حنفی ، ملقب به برهان الدین و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مرغینانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن عبدالرحمان بن محمد باعلوی . رجوع به علی سقاف شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن عبدالرحمان سقاف علوی ، ملقب به نورالدین . رجوع به علی سقاف شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی بن ابی بکربن عمربن احمدبن عبدالرحمان بن محمد خزرجی انصاری مکی شافعی ، مشهور به ابن جمال مصری . رجو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی بن محمدبن أبی بکربن عبداﷲبن عمربن عبدالرحمان بن عبداﷲ یمانی زبیدی شافعی ، مشهور به ناشری و ملقب ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن علی هروی موصلی ، ساکن حلب ، مکنی به ابوالحسن . رحالة و خطیب بودکه به علم سیما و چهره آشنایی داشت . اصل...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی بکربن محمدبن علی بن محمدبن شراد برعی أبیاری زبیدی یمنی شافعی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی برعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی ، مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین . طبیب و دانشمند مشهور قرن هفتم هجری . رجو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی حزین ، ملقب به علاءالدین . رجوع به ابن نفیس و علی بن ابی حزم قرشی ... شود.