اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن حجه ٔ حموی حنفی ، ملقّب به تقی الدین ومکنّی به ابوبکر. ادیب و شاعر بود. او راست : 1- امان الخائفین من امة سیدالمرسلین . 2- بدیعیة ابن حجة. 3- بروق الغیث ، در شرح لامیةالعجم . 4 - بلوغ الامل فی فن الزجل . 5 - بلوغ المراد من الحیوان و النبات و الجماد. 6 - ثبوت الحجة. 7 - ثبوت العشرة. 8 - ثمرات الاوراق فی المحاضرات . 9 - الثمرات الشهیة فی الفواکه الحمویةو الزوائد المصریة. 10 - جنی الجنتین . 11 - خزانةالادب و غایةالارب ، در شرح بدیعیة، در یک مجلد بزرگ . 12- دیوان شعر. 13 - رشف المهلین ، در تخمیس ابیات شیخ عبدالقادر گیلانی . 14 - قبول البینات . 15- الفواکه الجنیة فی نوادرالملوک و الابیات الادبیة. 16 - الفواکه الشهیة و الزوائدالمصریة. 17 - قهوة الانشاء، در دو مجلد. 18 - کشف اللثام عن وجه التوریة و الاستخدام . 19 - مجری السوابق فی الخیل و السبق . (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المؤلفین بالظاهریة. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 166. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 124 و سایر صفحات و ج 2ص 220) (از هدیةالعارفین ج 1 ص 731). و نیز رجوع به ابن حجة (ابوالمحاسن تقی الدین ابوبکربن علی ...) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۸۵ ثانیه
اشاره به فیس و افاده و خودنمایی تو خالی می باشد که معمولن با جیب خالی برابر می شود.
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: بژناگراو bežnâgrâv (بژنا + آگراو: عالی از مانوی: ágrâv. الف بژنا با آی آگراو یکی شد.) **** فانکو آد...
عالی همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) آنکه همت عالی دارد. بلندهمت و شریف . بزرگوار. کریم و سخی . جوانمرد. (ناظم الاطباء) : گر از شمشیر برگردی ن...
عالی نسب . [ ن َ س َ ] (ص مرکب ) آنکه او را نسب عالی باشد. عالی تبار : نظر همت این پادشاه عالی نسب متعالی حسب . (سندبادنامه ص 244).اصل گهر...
عالی اثر. [ اَ ث َ ] (ص مرکب ) بلند. رفیع. والا : مساحت مملکت اسکندر در نظر همت عالی اثرش تنگ تر از حوصله ٔمردم بخیل است . (حبیب السیر ج 4 از...
عالی بخت . [ ب َ ] (ص مرکب ) بلندبخت . کسی که بخت با وی باشد و در کارها موفق گردد.
عالی بر. [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماهیدشت پایین بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . واقع در 11هزارگزی جنوب ماهیدشت و 4هزارگزی جنوب خز...
عالی ذکر. [ ذِ ] (ص مرکب ) آنکه همواره نام او بخوبی برده شود : و دائم موقر و محترم و عالی الذکر و نافذ الامر و مهیب و مطاع و سرور و دین پرو...
عالی سر. [ س َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان پائین بخش طالقان شهرستان تهران . واقع در 21هزارگزی باختری شهرک ، کنار راه عمومی مالرو قزوین . کو...
عالی شاخ .(ص مرکب ) شاخ بلند. دارای شاخه های دراز : به که با این درخت عالی شاخ نشود دست هر کسی گستاخ . نظامی .به درختی سطبر و عالی شاخ سبز ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.