علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عباس ، مکنّی به ابوالحسن و ابومحمد و مشهور به ابوالاملاک و ملقّب به ذوالثفنات . وی جد خلفای عباسی بود و در سال 40 هَ . ق . متولد شد. او نیز مانند سید سجاد زین العابدین علی بن الحسین علیهماالسلام ، ملقّب به ذوالثفنات است . و او را پنج صد درخت زیتون بود و هر روز زیرهر درخت دو رکعت نماز می گذاشت . (از یادداشت دهخدا).در «منتهی الارب » آمده است که : «علی بن عبداﷲبن عباس » تابعی است . رجوع به ابوالاملاک و ذوالثفنات و نیز رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 14، 177، 182 و 193 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۵ ثانیه
علی روحانی . [ ع َ ی ِ رُ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلامه ٔ روحانی مقری رحبی ، مکنّی به ابوالحسن . وی از قرائت و شناختن وجوه آن توانایی داشت و...
علی زرویلی . [ ع َ ی ِ زَرْ ] (اِخ ) ابن احمدبن قاسم بن موسی . مشهور به مصباح زرویلی . ادیب بود و او را نظمی نیکو است . وی در سال 1097 هَ . ...
علی زرویلی . [ ع َ ی ِ زَرْ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالحق زرویلی . مشهور به صغیر و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی صغیر شود.
علی رویانی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) وی از مورخان طبرستان بود و خواندمیر در تاریخ حبیب السیر از او نقل می کند. رجوع به حبیب السیر چ خیا...
علی راوندی . [ ع َ ی ِ وَ ] (اِخ ) ابن فضل اﷲبن علی بن عبیداﷲ حسنی راوندی ، ملقب به عزالدین ، فقیه و مفسر و ادیب و نویسنده ٔ قرن هفتم هجری ...
علی ذیبینی . [ ع َ ی ِ ذَ ب َ ] (اِخ ) ابن قاسم حنش ذیبینی صنعانی . رجوع به علی حنش شود.
علی رسموکی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد رسموکی .لغوی و نحوی بود و در سال 1049 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - تقییدالامثلة المستحضرة لبع...
علی دمیاطی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمد بنای دمیاطی . رجوع به علی بنا شود.
علی دمیاطی . [ ع َ ی ِ دَ ] (اِخ ) منطلا. او راست : 1 - اسئلة فی دقائق من علوم مختلفة، که در سال 1193 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . 2 -...
علی خیقانی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن حسین خیقانی حلی نجفی . لقب او در «مصنفی علم الرجال » به صورت «خاقانی » ضبط شده است . وی فقیه و اصو...