اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲ (یا عبداﷲ) دقیقی بغدادی ، مشهور به دقاق و مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم علی بن عبداﷲ دقاق و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 144. الوافی صفدی ج 12 ص 112. عیون التواریخ ابن شاکر ج 13 ص 65. معجم الادباء یاقوت ج 14 ص 56. بغیةالوعاة سیوطی ص 343. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 212. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 451.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) تاج الدین ، مکنّی به ابوالمکارم . وی عالم و فقیه بود وتالیفاتی در امور شرعی داشت . و در سال 712 هَ . ق . درگذشت . (از معج...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) رشیدالدین . وی از امرای بزرگ دربار سلطان شمس الدین التمش بود. وقتی در روز سه شنبه بیست وششم صفر سال 630 هَ . ق . سپاه ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) اختیارالدین ، ابن احمد (دهقان ...). ممدوح سوزنی . رجوع به علی (ابن احمد) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شرف الدین . وی از جانب سلطان ملکشاه ، والی حلب ومحصل خراج انطاکیه بود. وقتی در سال 477 هَ . ق . سلیمان شاه بن قتلمش ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شرف الدین مرعشی . رجوع به علی مرعشی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) شمس الدین . از فضلای قرن چهاردهم هَ . ق . او راست : التنویرالکافی فی التصویر الفوتوغرافی (فتوگرافی )، که در سال 1319 هَ ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ضیاءالدین (امیر...). حاکم مرو. رجوع به ضیاءالدین علی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) عبداﷲ پوری . رجوع به علی پوری شود.
بلند مرتبه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.