علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عمربن ادریس ثانی (یا علی ثانی ). هفتمین تن از ادارسه ٔ مراکش بود که پس از یحیی بن یحیی به سلطنت رسید. وی در سالهای بین 234 و 292 هَ . ق . حکومت کرد ولی سنین سلطنت او بتحقیق معلوم نیست . (از طبقات سلاطین اسلام ص 29). و نیز رجوع به الاعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 130 و الاستقصاء ج 1 ص 78 و جذوةالاقتباس ص 236 و معجم الانساب زامباور ص 103 شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۶ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیم مصری ،ملقب به بهاءالدین و مشهور به ابن حنا، وزیر الظاهرباﷲ فاطمی . رجوع به علی مصری (ابن محمدبن ...)...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سلیم نوری ، مکنّی ومشهور به ابوالحسن سفاقسی . رجوع به علی نوری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سهل صائغ دینوری ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی صائغ شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن محمدبن سید نحوی بطلیوسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به خیطال . رجوع به علی بطلیوسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن سیرماذیانی . کاتب بود و به عربی شعر هم می گفت و دیوان او پنجاه ورقه است . (از الفهرست ابن الندیم ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شاکر مؤدب لیثی واسطی . رجوع به علی مؤدب شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن شاه ظاهری بغدادی ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابن الشاه الظاهری و نیز به علی بن محمدبن الشاه الظاهری ... ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صافی بن شجاع ربعی مالکی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی ربعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن صائغ کنانی . رجوع به علی کنانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن طیب جلابی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جلابی شود.