علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عیسی بن هبةاﷲ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین و مشهور به ابن نقاش . وی طبیب بود و در علم حدیث نیز دست داشت . تولد و نشو و نمای او در بغداد بود سپس به دمشق و از آنجا به قاهره رفت و دیگربار به دمشق بازگشت . او در خدمت الملک العادل نورالدین محمودبن زنگی بود و سالها در بیمارستان بزرگ وی خدمت کرد و پس از درگذشت نورالدین محمود به خدمت صلاح الدین درآمد. وی در سال 574 هَ . ق . در دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از طبقات الاطباء ج 2 ص 162).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۱۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ افزری . رجوع به علی افزری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ بهرمسی محلی شافعی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابومحمد. رجوع به علی محلی شود.
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ حموی ، مشهور به ابن ملیک . از شعرای عرب . رجوع به علاءالدین بن ملیک شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ طبیب . متوفی در سال 815 هَ . ق . او راست : مختصرالابزری ، در طب که شامل علم ابدان و ادیان است . (از کش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ فخری . رجوع به علی فخری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ قزوینی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی قزوینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالمحسن بن محمدبن سالم قلعی مکی حنفی . رجوع به علی قلعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالملک بن یحیی بن ابراهیم بن یحیی کتامی ، مشهور به ابن قطان و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی کتامی ش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالودود مربیطری ، مکنّی به ابوعیسی . رجوع به علی مربیطری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدوس کوفی نحوی ، مشهور به ابن عبدوس . رجوع به ابن عبدوس شود.