علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عیسی بن هبةاﷲ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین و مشهور به ابن نقاش . وی طبیب بود و در علم حدیث نیز دست داشت . تولد و نشو و نمای او در بغداد بود سپس به دمشق و از آنجا به قاهره رفت و دیگربار به دمشق بازگشت . او در خدمت الملک العادل نورالدین محمودبن زنگی بود و سالها در بیمارستان بزرگ وی خدمت کرد و پس از درگذشت نورالدین محمود به خدمت صلاح الدین درآمد. وی در سال 574 هَ . ق . در دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از طبقات الاطباء ج 2 ص 162).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه
نقش علی . [ ن َ ع َ ] (اِخ ) (میر...) ابن میرعشق علی دهلوی . از پارسی گویان قرن سیزدهم هندوستان است و در حدود سال 1250 هَ . ق . درگذشته است ....
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
با صعود کردن الفت گرفته -خو گرفتن با بلند منزلت
عیب علی . [ ع َ ع َ ] (اِخ ) دهی از بخش میان کنگی شهرستان زابل با 179 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ هیرمند. محصول آن غلات است . (از فرهنگ ج...
غیب علی . [ غ َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد که در 34هزارگزی شمال خاوری بوکان و 32هزارگزی خاور شوسه ٔ بوکا...
علی یار. [ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزمار خاوری ، بخش ورزقان ، شهرستان اهر. دارای 887 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول...
قزل علی . [ ق ِ زِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار واقع در 10 هزارگزی شمال خاوری بیجار کنار راه فرعی بیجار به حسن آبادسوگند....
قصر علی . [ ق َ رِ ع َ ] (اِخ ) دهی از دهستان جره ٔ بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در 62 هزارگزی جنوب خاور کازرون و شمال رودخانه ٔ جره . موقع...
علی ملک . [ ع َ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش سلدوز، شهرستان ارومیه . ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل مالاریائی ...