علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عیسی بن هبةاﷲ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین و مشهور به ابن نقاش . وی طبیب بود و در علم حدیث نیز دست داشت . تولد و نشو و نمای او در بغداد بود سپس به دمشق و از آنجا به قاهره رفت و دیگربار به دمشق بازگشت . او در خدمت الملک العادل نورالدین محمودبن زنگی بود و سالها در بیمارستان بزرگ وی خدمت کرد و پس از درگذشت نورالدین محمود به خدمت صلاح الدین درآمد. وی در سال 574 هَ . ق . در دمشق درگذشت . (از الاعلام زرکلی بنقل از طبقات الاطباء ج 2 ص 162).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۵ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد طایی حرمی کوفی ، مشهور به طاطری و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی طاطری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن محمد همدانی مسعودی ، مشهور به ابن شهاب . رجوع به علی مسعودی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن وحشی نحوی موصلی ، مکنی به ابوالفتح . رجوع به علی موصلی (ابن حسن بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن بن هبةاﷲبن عبداﷲبن حسین دمشقی شافعی ، مشهور به ابن عساکر و ملقب به ثقةالدین و مکنی به ابوالقاسم . رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن أحمر. رجوع به علی أحمر شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن أکوع صنعانی . رجوع به علی أکوع شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن ببای حنفی . رجوع به علی ببای شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن برزنجی مدنی شافعی . رجوع به علی برزنجی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن ذهلی أفطس ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی أفطس شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسن رندی (امیر امام جلال الدین ...). رجوع به علی رندی شود.