علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن فضیل بن عیاض . پدر او از مشاهیر بود و در سال مؤاخذه ٔ برامکه یعنی سال 187 هَ . ق . درگذشت . اما خود علی بن فضیل در عبادت و فضل بر پدر برتری داشت . و گویند روزی وی در مسجدالحرام نزدیک چاه زمزم ایستاده بود که ناگاه شنید شخصی این آیه را می خواند «یوم القیامة تری المجرمین » وی صعقه ای زد و درگذشت . (ازحبیب السیر چ خیام ج 2 ص 243). از فضیل بن عیاض در دیوان شاه داعی شیرازی ذکری آمده است ، رجوع بدانجا شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۲ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ملمش ترکی ، مکنّی به ابوالحسن وملقّب به فخرالدین . نام او را «علی بن بکمش » نیز گفته اند. رجوع به علی ترکی (ابن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منتصر. علی بن محمدبن منتصر طرابلسی ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن منتصر. رجوع به علی طرابلسی (ابن محمدبن من...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منجب بن سلیمان صیرفی مصری ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به علی صیرفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منجم . علی بن هارون بن علی بن یحیی بن ابی منصور، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن منجم . رجوع به علی (ابن هارون...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منذر. از محدثان بود. (منتهی الارب ).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن امیرحاجی خراسانی (امیر...) وی یکی از سه فرزند منصوربن حاجی خراسانی است و او را فرزندی نبود. و برادر کهترش...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن طالب حلبی ، ملقب به دوخلة و مشهور به ابن قارح و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی حلبی (ابن منصوربن ...)...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عبیداﷲ خطیبی اصفهانی بغدادی ، مکنّی به ابوعلی و مشهور به اجل لغوی . رجوع به علی خطبیی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن عزیزبن معز فاطمی عبیدی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به الظاهرالاعزاز دین اﷲ، از پادشاهان دولت فاطمی مصر. ر...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن منصوربن محمدبن ابی المعالی بن احمد حسینی کازرانی الاصل حائری المولد، مشهور به علی الکبیر. رجوع به علی کبیر شود.