اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن فضیل بن عیاض . پدر او از مشاهیر بود و در سال مؤاخذه ٔ برامکه یعنی سال 187 هَ . ق . درگذشت . اما خود علی بن فضیل در عبادت و فضل بر پدر برتری داشت . و گویند روزی وی در مسجدالحرام نزدیک چاه زمزم ایستاده بود که ناگاه شنید شخصی این آیه را می خواند «یوم القیامة تری المجرمین » وی صعقه ای زد و درگذشت . (ازحبیب السیر چ خیام ج 2 ص 243). از فضیل بن عیاض در دیوان شاه داعی شیرازی ذکری آمده است ، رجوع بدانجا شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۶۰ ثانیه
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن ابی المعالی الصغیربن ابی المعالی الکبیر طباطبائی اصفهانی کاظمی حائری شیعی امامی . رجوع...
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن محمدبن هلال جزائری عراقی شیعی . مشهور به ابن هلال . رجوع به علی جزائری شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن محمد برزج کوفی شیعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی برزج شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن محمودبن حسن حمصی رازی شیعی . ملقب به جمال الدین . رجوع به علی حمصی شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) (علی بلال ...) ابن معاویةبن احمد ازدی مهلبی بصری شیعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) ابن مهزیار اهوازی دورقی شیعی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی اهوازی شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) استرابادی . ملقب به شرف الدین . رجوع به علی استرابادی شود.
علی شیعی . [ ع َ ی ِ شی ] (اِخ ) نجفی حسینی اشراباذی شیعی . ملقب به شرف الدین . رجوع به علی نجفی شود.
علی شوشی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان خزاز سوسی (شوشی ). مکنی به ابوالعلاء. رجوع به علی خزاز شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.