علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ](اِخ ) ابن فضیل بن عیاض . پدر او از مشاهیر بود و در سال مؤاخذه ٔ برامکه یعنی سال 187 هَ . ق . درگذشت . اما خود علی بن فضیل در عبادت و فضل بر پدر برتری داشت . و گویند روزی وی در مسجدالحرام نزدیک چاه زمزم ایستاده بود که ناگاه شنید شخصی این آیه را می خواند «یوم القیامة تری المجرمین » وی صعقه ای زد و درگذشت . (ازحبیب السیر چ خیام ج 2 ص 243). از فضیل بن عیاض در دیوان شاه داعی شیرازی ذکری آمده است ، رجوع بدانجا شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۷ ثانیه
علی مشعشعی . [ ع َ ی ِ م ُ ش َ ش َ ] (اِخ ) سومین تن از خاندان آل مشعشع (از فرمانروایان خوزستان در قرن نهم هَ . ق .) است که پس از محسن اما...
علی مشعشعی . [ ع َ ی ِ م ُ ش َ ش َ ] (اِخ ) ابن خلف بن عبدالمطلب بن حیدربن محمدبن فلاح موسوی حسینی مشعشعی حویزی . رجوع به علی حویزی شود.
علی مسعودی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن علی مسعودی . مکنی به ابوالحسن . صاحب مروج الذهب . رجوع به مسعودی شود.
علی مسعودی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) (امیر سید...) ابن شهاب بن حسن بن محمد همدانی مسعودی . مشهور به ابن شهاب . ادیب و صوفی متولد در سال 714 ه...
علی مسفیوی . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) ابن محمد مسفیوی مراکشی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مراکشی شود.
علی ماوردی . [ ع َ ی ِ وَ ] (اِخ ) ابن محمدبن حبیب بصری . مشهور به ماوردی و مکنی به ابوالحسن . فقیه و اصولی و مفسر و ادیب بود. وی در سال ...
علی محاربی . [ ع َ ی ِ م ُ رِ ] (اِخ ) ابن احمدبن محمدبن کوثر محاربی غرناطی . مکنی به ابوالحسن . وی محدث و مسند و مقری بود و در ربیعالاَّخر ...
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن جاراﷲبن محمدبن ابی الیمن بن ابی بکربن علی بن محمدبن محمدبن حسین بن احمد قرشی مخزومی حنفی . مشهور ب...
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
علی مخزومی . [ ع َ ی ِ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن احمدبن سلمه ٔ مخزومی بلنسی . مکنی به ابوالحسن . نام او در سیرالنبلاء بصورت «علی بن محمدبن اح...