علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن قراعثمان (امیر...). وی از بزرگانی است که در اردوی امیر قرایوسف مقید بود. و وقتی که امیرقرایوسف در هفتم ذیقعده ٔ سال 823 هَ . ق . درگذشت و میرزا بایسنقر به دارالملک تبریز رسید، این امیرعلی بیک بن امیر قراعثمان مورد عفو و مرحمت میرزا بایسنقر قرار گرفت . (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 608 و 610).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۵۱ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسام بن حامد، مشهور به ابن ام ولدزاده ٔ رومی . رجوع به علی رومی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسن بن علی بن اسماعیل جرجانی شافعی ، مکنّی به ابوالحسن . فقیه و ادیب و شاعرو مورّخ و مفّسر و خطّاط و ن...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن عبدالرزاق مرغینانی ، ملقّب به ظهیرالدین . رجوع به علی مرغینانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن علی بن جابر مغربی بغدادی ، ملقّب به تقی الدین . رجوع به علی مغربی (ابن عبدالعزیزبن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن محمد دولابی . رجوع به علی دولابی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن مرزبان بن شاپور بغوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی بغوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن وزیر جَرَوی ، مشهور به ابن جروی . از فرماندهان شجاع مصری است . پدرش بر مطلب بن عبداﷲ و سری بن حکیم ، دو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالعظیم تبریزی خیابانی . رجوع به علی تبریزی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالغفار جرجانی کاتب ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی جرجانی (ابن عبدالغفار...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبدالغنی عشاقی . رجوع به علی عشاقی شود.