علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون . مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به معتضد بود و او را «سعید» نیز می گفتند. وی قائم مقام برادر خود ابومحمد رشیدبن مأمون (سلطان مراکش متوفی در سال 640 هَ . ق .) بود و در سال 646 هَ . ق . وقتی که یکی از قلاع حدود قهستان رامحاصره می کرد به ضرب تیغ یکی از امرا کشته شد و برادرزاده اش ، ابوحفص عمربن ابی ابراهیم ، ملقّب به مرتضی به سلطنت نشست . (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 584).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۳ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن طیب بن عبدالرحمان شرفی اندلسی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اندلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظافربن حسین أزدی مصری مالکی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به جمال الدین . رجوع به علی أزدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظاهر مطیری اسدی حلی . رجوع به علی حلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظاهر وتری حسنی مدنی ، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مدنی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظبیان ، مکنّی به ابوالحسن ، تابعی است . و رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظهیربن شهاب مصری ، مشهور به ابن کفتی و ملقّب به نورالدین ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظهیرالدین ابی منصور فرامرزبن علاءالدوله ابی جعفرمحمد، معروف به کاکویه . یکی از دیالمه ٔ کاکویه . رجوع به علی بن فرا...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ظهیرة. علی بن جاراﷲ بن محمدبن أبی الیمن بن ابی بکربن علی بن محمدبن محمدبن حسین بن احمد قرشی محزومی حنفی ، مشهور ب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عاصم بن صهیب واسطی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی واسطی (ابن عاصم ...) شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن عباد. علی بن محمدبن ابراهیم بن عبداﷲبن مالک بن عباد نفری رندی مالکی ، مشهور به ابن عباد.رجوع به علی نفری (ابن م...