علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مأمون بن محمد. وی از ملوک سلسله ٔ دوم خوارزمشاهان بود و پس از اینکه پدرش مأمون بن محمد بر دست غلامان خویش در ضیافت صاحب جیش خود کشته شد او بجای پدر نشست و لشکر بر او بیعت کردند و حکم او در ولایت جرجانیه و خوارزم نفاذ یافت . وی نیز مانند سایر ملوک این سلسله ، شخصی فضل دوست و ادب پرور بود. چنانکه شیخ الرئیس ابوعلی سینا در سن بیست و دوسالگی بر اثر پریشانی احوال دولت سامانی نزد این علی بن مأمون به خوارزم شد و او وظیفه ای کافی جهت وی تعیین کرد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 444). و نیز رجوع به جامعالتواریخ خواجه رشیدالدین همدانی (بخش سامانیان و غزنویان ) چ دبیرسیاقی شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یوسف قزوینی شیعی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر قزوینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یونس ، مکنّی به ابوالفرج . مافروخی دو بیت شعر عربی از وی در «محاسن اصفهان » نقل کرده است . رجوع به محاسن ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد اخفش نحوی . رجوع به علی اخفش (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد ادرنه وی رومی حنفی ، ملقّب به مدحی و مشهور به اسکیجی زاده . رجوع به علی اسکیجی زاده شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد اسبیجابی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به قطب الدین . رجوع به علی اسبیجابی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد اسکافی نیشابوری ، مکنّی به ابوالقاسم . رجوع به ابوالقاسم اسکافی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد اشمونی شافعی ، ملقب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به اشمونی و به علی اشمونی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد امین بن موسی بن حیدربن احمد. رجوع به علی امین شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد اهوازی نحوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اهوازی (ابن محمد...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن باقر ایجی اصفهانی شیعی (علی اکبر...). رجوع به علی اکبر ایجی شود.