علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمد. مورخ و خطیب بود و مدتی عهده دار خطابت در جامع قراچه ٔ احمدپاشا در شهر میخالیج بوده است . او راست : مصباح القلوب فی التاریخ که در اواسط ربیعالاول سال 1061 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت . (از معجم المؤلفین بنقل از هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 757. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1710. فهرس الخدیویة ج 1 ص 158. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 493).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۴۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مسلم عقیلی . هفتمین تن از حکام بنی عقیل در عراق و موصل . رجوع به علی عقیلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مسلمة. علی بن حسن بن ابی الفرج احمد، مکنّی به ابوالقاسم و مشهور به رئیس الرؤسا. ابن مسلمة. وزیر القائم بامراﷲ عباس...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مسهر شاعر.وی شاعر بود و ابوالمؤید محمدبن صائغ جزری مشهور به عنتری ، او را درقصیده ای هجو کرده و آن ابیات در عیون ال...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مسهر کوفی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی کوفی (ابن مسهر...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مشاطة، مکنّی به ابوالحسن . او راست : اخبارالوزراء. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 30).
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مشعشع. علی بن محمدبن فلاح ، مشهور به ابن مشعشع. از نوادگان امام موسی کاظم (ع ) و از امرای دولت مشعشعی در اهواز و ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن ابی لطف طرابلسی حنفی ، مشهور به ابن کرامة. رجوع به علی طرابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن پیرمحمد کوتاهیه وی رومی حنفی ، ملقّب به جبری و مشهور به بلبل زاده . رجوع به علی بلبل زاده شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی بن عطیةبن جعفربن احمدبن عطیه ٔ مشرفة. رجوع به علی مشرفة شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی دباغ حلمی شافعی ، مشهور به میقاتی و مکنّی به ابوالفتوح . رجوع به علی میقاتی شود.