علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالعزیزبن فتوح بن ابراهیم تغلبی موصلی دمشقی شافعی ، ملقّب به تاج الدین و مشهور به ابن دریهم (712 -762 هَ . ق .). او راست : 1 - الانصاف بالدلیل فی اوصاف النیل . 2 - تصاریف الدهر فی تعاریف الاجر. 3 - التصریف وحلة التعریف . 4 - غایةالاعجاز فی الاحاجی و الالغاز. 5- مفتاح الکنوز فی حل الرموز. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس المؤلفین بالظاهریة. کشف الظنون حاجی خلیفه ص 209 و سایر صفحات . هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 723 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 158). و نیز رجوع به ابن دریهم شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۴ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن علی نحوی ، مشهور به ابن منقی و مکنی به ابوالحسن . وی اهل موصل بود و در ادب تبحر داشت و در مسجد نبی (ص ) ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیفةبن یونس بن ابی القاسم بن خلیفه ٔ خزرجی ، مشهور به ابن ابی اصیبعة و ملقب به رشیدالدین و مکنی به ابوالحسن . متو...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیفه ٔ حسینی مالکی . رجوع به علی حسینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیفه ٔ موصلی . رجوع به علی موصلی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل بن ابراهیم بن محمدعلی رازی طهرانی نجفی . رجوع به علی تهرانی (ابن خلیل بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل بن احمدبن سالم شافعی ، ملقب به علاءالدین . رجوع به علی شافعی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل بن علی بن حسین دمشقی ، مشهور به ابن قاضی عسکر و مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی دمشقی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل حنفی طرابلسی . رجوع به علاءالدین طرابلسی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل شاعر. یکی از رؤسای متکلمان زنادقة (مانویه ) بود که خود را مسلمان می نمود. او را صد ورقه شعر بوده است . (از الف...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن خلیل مرصفی (یا مرصفاوی ) مصری مدنی شافعی ، مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین . رجوع به علی مرصفی شود.