اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علی

نویسه گردانی: ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ، مکنّی به ابوعبداﷲ و مشهور به ابن باکو، از عرفای نیمه ٔ اول قرن پنجم هجری و معاصر القادر و القائم عباسی بود. وی از اهالی شیراز است سپس به نیشابور رفته و با امام قشیری و شیخ ابوسعید ابوالخیر و دیگر متصوفه ٔ بزرگ ملاقات کرد و او را با آنها داستانهای بسیاری است که تفصیل آن در نامه ٔ دانشوران مذکور است . وی در اواخر عمر به شیراز بازگشت و در کوهی از نواحی شیراز انزوا اختیار کرد و در سال 442 هَ. ق . درگذشت . رجوع به نامه ٔ دانشوران ج 3 ص 70 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۷۸ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کریدی حنفی ، ملقب به شکری . رجوع به علی کریدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد کوفی علوی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی کوفی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مجتبی انطاکی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی انطاکی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مصری شامی شافعی اشعری ، مشهور به ابن صدقة. رجوع به علی مصری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد معتضدبن موفق بن متوکل عباسی ، مکنی به ابومحمد و ملقب به المکتفی باﷲ. هفدهمین خلیفه ٔ عباسی . رجوع به علی عب...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مغربی یشرطی شاذلی . رجوع به علی یشرطی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مقری . رجوع به علی مقری شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد نجاری شعرانی شافعی . رجوع به علی شعرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن احمد مهلبی لغوی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن احمد میمندی ، مکنی به ابوالحسن . وزیر سلطان محمودبن سبکتکین . رجوع به علی میمندی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.