علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن محمدبن حسین رباطی مغربی مالکی ، مشهور به ابن بری و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ابن بری و نیز به مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 220. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 468. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 716. او را کتابی بنام «الکافی فی علم القوافی » نیز می باشد.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۳۱ ثانیه
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن صالح رومی ، مشهور به عبدالواسع علیسی . رجوع به علی علیسی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالباقی بن احمد رومی حنفی ، مشهور به ظریفی . رجوع به علی ظریفی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن حسام بن حامد، مشهور به ام ولدزاده ٔ رومی . وی عهده دار امر قضا در حلب بود و در سال 980 هَ . ق ....
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ادرنوی رومی حنفی (علی وحید...) رجوع به علی وحید شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ انطاکی رومی حنفی . رجوع به علی انطاکی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عثمان بن سلیمان باباطاغی رومی حنفی . رجوع به علی باباطاغی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن عثمان اقشهری رومی حنفی . رجوع به علی اقشهری شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . رجوع به علی زیتونی شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن لالی بالی رومی حنفی ، مشهور به منق و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی منق شود.
علی رومی . [ ع َ ی ِ ](اِخ ) ابن محمد ادرنه ای رومی حنفی . ملقب به مدحی و مشهور به اسکیجی زاده . رجوع به علی اسکیجی زاده شود.