علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن هبةاﷲبن محمدبن علی بن مطلب ، ملقّب به مجدالدین و تاج الدین و مکنّی به ابوالمکارم . وی ادیب و نویسنده و نحوی و لغوی بود که به شام سفر کرد و مقاماتی را نیز عهده دار شد و به قاهره نیز سفری کرد و در سال 561 هَ . ق . درگذشت . او راست : 1 - مختصر اصلاح المنطق ابن سکیت . 2 - مختصر غریبین . (از معجم المؤلفین بنقل از الوافی صفدی ج 12 ص 188، بغیةالوعاة سیوطی ص 353، کشف الظنون حاجی خلیفه ص 108 و هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 699).
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۱۳ ثانیه
علی مازندرانی . [ ع َ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) نوری مازندرانی اصفهانی . رجوع به علی نوری شود.
علی نصیرآبادی . [ ع َ ی ِ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن محمدبن دلدار علی نقوی نصیرآبادی . رجوع به علی نقوی شود.
حاج دکتر نورعلی تابنده، با لقب " مجذوب علیشاه" ، قطب سلسله نعمت الهی سلطانعلیشاهی گنابادی می باشد .
وی علوم اسلامی، هیات قدیم و نجوم را در زادگاه خو...
یکی از خیل دوستداران روستای کهن ازغند که با عشق و علاقه سعی دارد رونق گذشته ی ازغند را احیا نماید . و در این راه سایت اینترنتی ازغند را با همین هدف از...
محمّدعلی بهمنی (۲۷ فروردین ۱۳۲۱ – ۹ شهریور ۱۴۰۳)[۱] شاعر و غزلسرای ایرانی بود. زندگی[ویرایش] وی دربارهٔ تولد خود میگوید: «دو ماه به زمان تولّدم باقی...
حاج دکتر نور علی تابنده مجذوبعلیشاه ، قطب سلسله جلیله نعمت الهی گنابادی، فرزند آقای صالحعلیشاه و برادر آقای سلطانحسین تابنده (رضاعلیشاه) و عموی آقای ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
و قس علی هذا. [ وَ ق ِ ع َ لا ها ذا ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ امری ) (از: «و» عطف + قس ، فعل امر + علی + هذا) قیاس کن بر این .
یعقوب علی کندی . [ ی َ ع َ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساری سوبار بخش پلدشت شهرستان ماکو، واقع در 4هزارگزی شمال شوسه ٔ پلدشت به ماکو. سکن...